LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"مشروح بیانات ارزشمند آیت الله العظمی شیرازی به مناسبت شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله؛"
شهادت پیامبر صلی الله علیه وآله و دگرگونی معیارهای الهی
کد 7525
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 25 آبان 1397 - 8 ربيع الأول 1440
در روز چهارشنبه 28 صفر الأحزان 1440 (1397/8/16) و به مناسبت شهادت جانسوز پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله، مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله، در جمع هیئت های عزاداری از شهرهای مختلف ایران و طلاب گرامی سخنانی راهگشا بیان فرمودند. مشروح بیانات معظم له به شرح زیر می باشد:
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی أشرف الأنبیاء والمرسلین وعلی أهل بیته الطیبین الطاهرین واللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

شهادت رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله را به مقام رفیع و منیع صاحب عصمت کبری حضرت بقیة الله الأعظم، مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف و به مردان و زنان مؤمن و همچنین به تمام مستضعفان جهان تعزیت عرض می کنم؛ مستضعفانی که به فرموده قرآن کریم از سوی طاغوتان و ستمکاران مورد ستم و ظلم قرار گرفتند. امیدوارم با تعجیل در فرج و ظهور حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف ستم هایی که در جای جای دنیا روا داشته شده است به پایان برسد و طومار ستم و ستمکاران درهم پیچیده شود.

پیامد شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله

قرآن کریم درباره پس از به شهادت رسیدن حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله می فرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ؛ و محمد جز فرستاده‌ ای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمی‌ گردید؟» (آل عمران/144).

از حوادثی که پس از شهادت رسول الله صلی الله علیه وآله در میان مسلمانان رخ داد در آیه کریمه به انقلاب یاد شده است. حضرت باری تعالی به لفظ انقلاب اکتفا نکرده، بلکه عبارت «عَلَی أَعْقَابِکُمْ؛ به عقب بازگشتید» را به آن افزوده و با این جمله آن را تکمیل کرده است و به تعبیر امروزی بدان معناست که انقلاب صد درصد صورت گرفته است. ماهیت و کیفیت این امر بر آشنایان به علم بلاغت پوشیده نیست و مطلب مفصلی است که این جلسه گنجایش پرداختن به آن را ندارد.

قدردانی از خادمان شعائر مقدس حسینی

در این جا بر خود بایسته و لازم و وظیفه شرعی می دانم از کسانی که در این دو ماه محرم و صفر به ویژه در ایام اربعین مقدس امام حسین علیه السلام و در برپایی شعائر مقدس دو ماه یادشده زحمت کشیده اند و خدمت کرده اند و کسانی که در هر جایی از دنیا با هر منصب و مقامی در این راه بی دریغ و با تمام توان و امکاناتی که در اختیار داشتند، مخصوصاً افراد کم توان و کم درآمدی که از هیچ کار و خدمتی در این راه فروگذار نکرده اند و داشته و نداشته خود را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم کرده اند، تشکر کنم. در این میانه عده ای نیز برای ارائه خدمت به شعائر مقدس حسینی با دست خالی آبرو گرو گذاشته، با گرفتن قرض و وام مراسم سوگواری و پذیرایی را برگزار کرده اند، ولی در باز پس دادن بدهیِ خود ناتوان مانده اند، و دوباره برای پرداخت قرض خود قرض کرده اند از اینان نیز تشکر می کنم [که اینان شایستگی و مقام بالاتری دارند].

شما عزیزان نیز از دوستان و بستگان خود که در این ایام تن به هر زحمت و سختی ای داده اند و در این راه با جان و مال خدمت کرده اند تشکر و قدردانی کنید تا به پاس این همدلی و همراهی به مقام والایی نزد خدای متعال و رسول الله صلی الله علیه وآله و خاندان عصمت و طهارت نایل شوید. دیگر اینکه اگر کاستی و کمبودی در این زمینه مشاهده کرده اید با همکاری و حتی با نصیحت در برطرف کردن آن تلاش کنید.

روشن باشد که این امر و همراهی با آن ارزش است اما اینکه در روز قیامت در پاسخ این پرسش که در دنیا چه کرده اید، بخواهیم خوردن و پوشیدن و داشتن و خریدنِ بی حساب و تن آسایی را مطرح کنیم، مسلماً فاقد ارزش است؛ چراکه این امور هنر نیست، بلکه عمل کردن برای خدای سبحان و اهل بیت علیهم السلام هنر و ارزش است؛ بی تفاوت اینکه در سوگواری یا در مناسبت های شادمانی خاندان رسالت باشد. آنچه در این دو ماه محرم و صفر و ادامه آن در شعائر محسنیه صورت گرفته و انجام می شود ادامه و در چارچوب همین مسیر است.

من خود را شایسته قدردانی از خدمتگزاران به شعائر مقدس اهل بیت علیهم السلام نمی دانم، چراکه خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام خود از خدمات اینان قدردانی می کنند.

بنده به عنوان یک وظیفه شرعی بر خود لازم می دانم از هر کسی که در هر مقامی: کاسب، کارگر، عالم، استاد دانشگاه، وزیر، امیر، مرد یا زن، همه و همه برای شعائر مقدس الهی مخصوصا شعائر مقدس امام حسین علیه السلام (که این تخصیص هم از جانب خدای عزوجل و هم از جانب معصومین علیهم الصلاة والسلام در روایات متواتر ذکر شده است) خدمتی انجام داده، تشکر و برای همه دعا کنم. بنده که برای این قدردانی قابل نیستم و بلکه بزرگ تر از من هم قابل نیست چراکه در روایت آمده است حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و حضرت زهرا سلام الله علیها از آنان تشکر و برایشان دعا می کنند. حیف است که انسان بیشتر بتواند خدمت کند و انجام ندهد و خود را از بعضی مراتب بالای تشکر رسول الله و حضرت زهرا و ائمه اطهار علیهم السلام محروم نماید.

سنت و سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله

در کتاب شریف کافی و دیگر منابع، روایت شده است: در زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله در مدینه منوره حکومت داشتند و اموال به دست ایشان می رسید همه را هزینه می کردند و اگر نیازها برطرف نمی شد، ایشان قرض می گرفتند و گاهی هم توان ادای قرض خود را نداشتند و برای ادای آن یک قرض دیگر می گرفتند. این یک مورد از سنت های رسول اکرم صلی الله علیه وآله است که خدای متعال همگان را به پیروی از رفتار ایشان فرمان داده و می فرماید: « لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ قطعا برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست» (احزاب/21).

بنابراین افراد در هر موقعیت اجتماعی، چه مرد و چه زن می سزد هرچه در توان دارند برای برگزاری این شعائر مقدس به کار گیرند و از هیچ اقدامی دریغ نکنند و بدانند که بر اساس روایات متواتر خدای متعال بدان امر فرموده و حضرات معصومین علیهم السلام نیز شعائر مقدس امام حسین علیه السلام را برپا می داشتند.

هدف آمدن امام حسین علیه السلام جاودانگی بود

بایسته گفتن است که امام حسین علیه السلام برای ماندن و جاودانگی به دنیا آمدند، نه برای فنا و رفتن و اثرگذار نبودن. حکومت ها و قدرتمندهایی می آیند و دستخوش فنا و نیستی می شوند و در واقع اثر موردی دارند و می توان گفت که یکبار مصرف هستند، روزگارشان زود به پایان می رسد و اثری ماندگار و سازنده از آنان برجای نمی ماند. در این معنا از بنی امیه و بنی عباس می توان نام برد. اینان بسیار ظلم کردند، ولی ظلم بزرگ تری که از آنان سر زد ظلم به اسلام بود؛ چراکه خود را نماینده اسلام معرفی می کردند. در تمام روزگاران کسانی بوده اند و امروز هم کسانی هستند که خود را نماد و نمود اسلام می خوانند، ولی سرانجام گذشتگان از این جریان ها و همگنان امروزی آن ها تاریخ مصرفشان سر رسیده و سر می رسید و در نهایت به زباله دان تاریخ سرازیر می شود.

توجیه حاکمیت ستمکار

در پاسخ به چرایی قیام حضرت سیدالشهدا علیه السلام بر ضد طاغوت زمان یعنی یزید بن معاویه توجیه گران و مروجان و مبلغان حکومت جور یزید می گویند: یزید به عنوان خلیفه و در منصب خلافت به کار خود مشغول بود و مردم به واجبات خود عمل کرده، نماز می خواندند، روزه می گرفتند، به حج می رفتند و اطعام می کردند. بنابراین دلیلی نداشت که امام حسین علیه السلام قیام کند و با این پاسخ به تصور باطل خود، آن حضرت و قیامش را محکوم می کردند. در این میان خوشبخت و سعادتمند کسانی هستند که با شرکت و حضور فعال در سوگواری ها و شعائر مقدس حضرات چهارده معصوم علیهم السلام مقام خود را تعالی می بخشند. روشن باشد که این شعائر مقدس به هر یک از این بزرگواران مرتبط شود، از شعائر ایشان به حساب می آید.

تاریخ سیاه بنی عباس

کسانی که به سامرا مشرف شده اند دیده اند و من که سابقاً مکرر به سامرا مشرف می شدم دیده ام. سفارش من به شما این است اگر به زیارت عسکریین در سامرا و سرداب مقدس غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که یکی از شعائر الهی است مشرف شدید، در صورت داشتن فرصت وسیله ای تهیه کنید و از راهی که از کاظمین به سمت سامرا می آید پس از طی چند کیلومتر از عبرتکده ای در آن نزدیکی دیدن کنید؛ چیزی که قرآن کریم بدان فرمان داده و مکرر می فرماید: «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ؛ پس ای دیده وران عبرت گیرید» (حشر/2).

سفارش من این است که برای عبرت آموزی به عنوان امری مستحب از آنجا دیدن کنید. توجه شود در مواردی که مقدمه وجود و پیدایش تقوا فراهم باشد، این امر فعلی واجب می شود. در آنجا یک صحرا بوده و ظاهراً در حال حاضر هم این گونه است و من آن را دیده ام و هیچ اثر و نشانه ای در آن نیست. زمینی حدود یک هکتار کمی بالاتر از ملویّه (مناره متوکل) قرار دارد که مردم سامرا آن زمین را «الخلفا» می خوانند. و دیگر اینکه چند کیلومتر پس از آن یک محلی وجود دارد که از دیرباز و روزگاران گذشته آن را «برکة السباع؛ برکه درندگان» نامیده اند. دیدن آنجا معجزه الهی و قدرت خدای متعال را بی پرده و آشکار نشان می دهد.

بنی عباس طاغوتان و سرکشانی بودند که شش تن از آن ها در آن نقطه دفن شده اند که متوکل، معتز و مقتدر عباسی و دیگران از آن جمله بوده اند. با این حال، هیچ اثری از آنان و به یاد آنان در آن صحرا دیده نمی شود و حتی نیم خشتی و سنگ پاره ای که قبر متوکل، معتز، مقتدر و یا دیگری را نشان دهد به چشم نمی خورد.

نکته ای تاریخی

در کتاب شریف بحارالانوار علامه مجلسی و در کتاب مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی دعاهای روزهای هفته که به نام چهارده معصوم علیهم السلام است، ذکر شده است. علامه مجلسی در ضمن ذکر این دعاها داستانی را نقل می کند که در آن آمده است: در زمان متوکل و هنگامی که حضرت هادی علیه السلام در سامرا در زندان متوکل در بند بودند راوی داستان هراسان و ترسان خدمت امام هادی علیه السلام رسید و امام علیه السلام او را به رفتن و ترک آنجا فرمان دادند، تا مبادا حکومتی ها صدمه ای به او رسانده، او را سر به نیست کنند. او که با اجازه زندانبان در آنجا حاضر شده بود می گوید: دیدم حجت خدا بر روی حصیری نشسته بودند و در کنار ایشان یک قبر حفر شده است. زندانبان به من گفت قرار است فردا به دستور متوکل امام را گردن بزند و در همان حفره مدفون سازند. سپس بر امام وارد شدم. از اینکه می دیدم آن امام همام در اتاقی نمناک بر قطعه حصیری نشسته اند اشکم جاری شد.

امام علیه السلام به من فرمودند: من کشته نخواهم شد و اینها (طاغوتان) خود کشته خواهند شد.

راوی می گوید: دو روز پس از این دیدار، زندانبان و متوکل کشته شدند.

امروزه هیچ نشانه و اثری از قبر متوکل نیست، اما سالیانه چندین میلیون زائر به زیارت آن حضرت می روند و صدها میلیون نفر در دنیا برای حضرتش عزاداری می کنند. با این حساب روشن می شود که ماندگاری و جاودانگی از امامان معصوم علیهم السلام است و حکومت ها و قدرت هایی چون متوکل و امثال او مصرف لحظه ای دارند و در نهایت به مزبله تاریخ درخواهند افتاد و خود می روند و فنا می شوند و جز لعنت چیزی برای خود به یادگار نمی گذارند.

ناکجا آبادی به نام الخلفاء را ببینید و ملاحظه خواهید کرد که زمینی خشک و فاقد هر نشانه ای است، در حالی که خفتگان در آن زمین و بیابان حاکمان کشورهای اسلامی بوده اند. متوکل در زمانی که بزرگ ترین حکومت این خاکدان را در اختیار داشت بسیار ستم کرد و انسان ها را به دردناک ترین روش کشت، ولی حالا کجاست و کجا هستند؟

من نام هر شش خلیفه عباسی که در محل الخلفاء دفن شده اند با اینکه در تاریخ خاصه و عامه خوانده ام، اما به یاد ندارم و چنان که در تاریخ نوشته اند در محل الخلفاء فقط یک صورت قبر وجود داشت و این معنای یکبار مصرف را می رساند.

داستانی دیگر

در تاریخ عامه و خاصه نوشته اند که یکی از نوادگان بنی العباس با شماری از رفقایش وارد سامرا شدند و سر مرقد حضرت امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام رفتند. در آن زمان حرم آن دو بزرگوار از یک اتاق تشکیل شده بود که زائران را از گزند باد و باران و آفتاب و سرما و جانوران موذی در امان می داشت.

نواده عباسیان به همراه دوستان از محل مرقد امامان هادی و عسکری علیهما السلام بیرون رفته، پس از طی مسافتی به قبر نیاکان خود رسیدند.شاید آن زمان هنوز سلسله بنی العباس منقرض نشده بود. دوستان و رفقای نواده عباسی به او گفتند: «امامان هادی و عسکری علیهما السلام اسیر و در بند اجداد تو بوده اند. چگونه است که آنان سرا و سایبانی و پناهگاهی دارند اما اجداد تو که قدرت داشته و از پول بی حساب برخوردار بودند و بی پروا می کشتند، قبرشان سایبان و آبادانی ندارد؟

او در پاسخ گفت: «سبب این است که امام هادی و امام عسکری علیهما السلام بر حق بودند و اجداد من بر باطل».

قرآن کریم در مورد باطل و باطل کار می فرماید: «فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ؛ و بناگاه آن نابود می‌ گردد» (انبیاء/18).

سفارش من به همگان به ویژه جوانان این است که تاریخ اهل بیت علیهم السلام و تاریخ دشمنان آنان را بخوانند. باید توجه داشت که ندانستن تاریخ و این مطالب نه به جهت قاصر بودن، بلکه به علت مقصر بودن است؛ چراکه مکان مطالعه و آشنا شدن با حقایق تاریخ فراهم است و ندانستن و عدم آگاهی از آن پذیرفتنی نیست.

آزمون الهی

از آنجا که خدای متعال دنیا را عرصه آزمون قرار داده، این افراد را آزاد گذاشته است تا خود بدانند چکاره هستند و خویشتنِ خویش بشناسند و لذا این حاکمان ستمکار هرچه می توانستند انجام دادند و از هیچ کاری فروگذار نکردند. دو سه کیلومتر بالاتر از زمین خلفا و خارج از شهر سامرا جایی وجود دارد به نام «برکة السباع؛ برکه درندگان». بر اساس مطالعات بنده، چهار تن از خلفای بنی العباس برکة السباع داشتند: هارون در بغداد، مأمون در سرخس (واقع در صد و هشتاد کیلومتری مشهد مقدس) و معتصم و متوکل در سامرا. اینکه آیا در بغداد یا سرخس آثاری از چنین برکه ای برجا مانده باشد اطلاع ندارم، اما برکة السباع سامرا هنوز وجود دارد و حدود پنجاه و اندی سال قبل هنگام مشرف شدن به سامرا آن را دیده بودم که بنا به شنیده ها اخیراً آن را سروسامان داده اند.

ماجرای برکة السباع از این قرار است که در آن زمان چاله و گودالی بزرگ در صحرا کنده بودند و درندگانی را در آن نگاه می داشتند. این گودال دارای عمق و ارتفاعی بود تا درندگان نتوانند با خیز برداشتن از آن بیرون بیایند. اگر فردی به مرگ سخت و وحشیانه محکوم می شد، یکی دو روز درندگان درون گودال را گرسنه نگاه می داشتند. با فرارسیدن زمان اعدام فرد محکوم، او را با طنابی درون گودال می آویختند و درندگان گرسنه، قربانی بی نوا را زنده زنده تکه تکه کرده، می خوردند.

عجیب اینکه حاکمان مذکور حکومت خود را اسلامی می خواندند و خود را جانشین و خلیفه رسول خدا صلی الله علیه وآله می دانستند، در حالی که رسول مهربانی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله هرگز چنین رفتاری و حتی به مراتب کمتر از آن را نداشته اند. بی تردید رسول خدا و ائمه اطهار، یعنی چهارده معصوم علیهم السلام ملاک و الگو هستند که باید به عملشان اقتدا کرد و جز این پاکان هیچ کس شایستگی الگوبودن را ندارد. به دیگر بیان هر رفتاری که با سیره و رفتار این بزرگان و پاکان همسویی داشته باشد، ماندنی و جز آن به فنا و نابودی محکوم است و مصداق «فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ؛ و بناگاه آن نابود می‌ گردد» بوده، روزی به بوته فراموشی سپرده خواهد شد.

به عنوان مثال و چنان که در ذهن دارم هارون عباسی برکه ای در بغداد ساخته بود و چهل درنده گوناگون را از سراسر دنیا در برکه یادشده قرار داده و آنجا را وسیله حذف و کشتن مخالفان خود کرده بود.

خشم خلیفه عباسی

در دستگاه خلفای عباسی دو سردار و فرمانده به نام «بغا» وجود داشتند. یکی از آن دو نقل کرده است: شخصی را نزد معتصم آوردند و خلیفه چند جمله با او سخن گفت و سخت برآشفت. خلیفه او را به من سپرد و دستور داد او را با خود برده، در برکه درندگان بیندازم».

مسلم این است که بنی امیه و بنی العباس با درنده خویی ها و شرارت های خود چهره تابناک و نورانی اسلام را مخدوش کردند که تا به امروز آثار شوم آن برجا هست، چراکه به اسم اسلام بر سرزمین های تحت سلطه خود حکومت می کردند و هزاران جفا و جنایت به نام اسلام مرتکب می شدند. همگان می دانند که این خلیفه های منحرف و خونریز نه به نام زرتشتی و یهودی، بلکه به ستم و ظالمانه تحت پرچم و شعار اسلام حکومت می کردند. لذا باید از این حوادث عبرت گرفت.

اولین واقعه شوم پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

پس از شهادت حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله انقلابی در اسلام رخ داد که قرآن کریم با عبارت «انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ» بدان تصریح داشته است یعنی تا وقتی آن حضرت زنده بودند اسلام بود اما با شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله اسلام وارونه شد و این دگرگونی منفیِ کامل و همه جانبه بود. نخستین واقعه شوم و فاجعه بار پس از به شهادت رسیدن رسول خدا صلی الله علیه وآله کشتن حضرت زهرا سلام الله علیها با انگیزه و اهداف سیاسی بود. حضرت فاطمه سلام الله علیها نه شمشیری کشیدند و نه مسأله دیگری در میان بود و ایشان فقط خطبه خواندند و در واقع به دلیل سخن گفتن و افشاگری به شهادت رسیدند. در حالی که جبهه مقابل حضرت فاطمه سلام الله علیها می توانست با سخن، پاسخ بدهد، نه با شمشیر و آتش، اما برخورد با حضرت زهرا سلام الله علیها در حالی بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله هیچ کس را به جهت اظهارات و گفته اش نکشتند در حالی که مخالفان و مشرکان هماره حضرتش را دشنام می دادند، تهمت می زدند و دروغگو و دیوانه و جادوگر می خواندند. جان سخن اینکه اسلام رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است و هیچ رفتار و روش دیگری جای آن را نمی گیرد و زمانی می توان از اسلام اصیل محمدی سخن گفت که دنباله رو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله بود. البته علی بن ابی طالب علیهما السلام نماد و نمود اسلام بودند، زیرا از رسول الله صلی الله علیه وآله پیروی می کردند و در واقع نفس پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بودند و همانند پیامبر عمل کرده، حتی یک نفر را به جهت اظهارنظر نکشتند. امام حسین علیه السلام نیز تابع پیامبر و امام علی علیهما السلام بودند و در سخنِ معروف خود به این تبعیت و پیروی تصریح کردند و فرمودند: «... أسیر بسیرة جدّی وأبی علی بن أبی طالب؛ سیره جدم و سیره پدرم علی بن ابی طالب را در پیش می گیرم» (مقتل خوارزمی، ج1، ص188).

از آن رو امام حسین علیه السلام سیره جد و پدر خود را ذکر کردند که هر دو سیره یکی و بر یک پایه و اساس بوده است و امیرمؤمنان علیه السلام نیز همانند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حتی یک نفر را برای بیان مطلبی و گفتن سخنی نکشتند.

امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خطاب به دشمنان فرمودند که آیا به قصاص خونی ریخته یا به کیفر تغییر احکام خدا می خواهید مرا بکشید؟ حضرت زهرا سلام الله علیها نیز تنها به جهت خطبه خواندن و روشنگری کشته شدند و جنین شش ماهه ایشان، یعنی حضرت محسن کشته شد.

امروز این وظیفه ماست و بر ما واجب است که به جهانیان برسانیم چرا حضرت زهرا سلام الله علیها و جنین شش ماهه ایشان کشته شدند؟!

نتیجه کشتن حضرت محسن علیه السلام

به فرموده بعضی از بزرگان روایتی که نقل می کنم به نتیجه شوم کشتن حضرت محسن علیه السلام اشاره دارد. در این روایت آمده است: «شیطان با دُم خود یک سوم ستارگان آسمان را فروریخت».

این به شهادت حضرت محسن اشاره دارد، به این معنا که اگر حضرت محسن به دنیا می آمدند در کنار امام حسن و امام حسین علیهما السلام یک سوم سادات جهان از نسل ایشان می بود و اینکه برخی از علما عبارت «ثلث نجوم السماء؛ یک سوم ستارگان آسمان» آورده اند به این مطلب اشاره دارد.

صدای وهابیت از حنجره عوام های واقعی

برخی عزاداری محسنیه را لازم ندانسته، اظهار می دارند که این مراسم یکصد سال قبل یا پیشتر از این وجود نداشته است. این سخن از یک انسان عوام بر می آید، نه از یک طلبه ای که سطح میانی تحصیلات حوزه را طی کرده باشد، زیرا طلبه ای که مکاسب و رسائل شیخ انصاری را خوانده باشد، هرگز چنین سخنی نمی گوید. به راستی مگر هر شعائری باید ریشه در زمان حضرات معصومین علیهم السلام داشته باشد؟ نه چنین نیست. بارها گفته ام و باز هم پرسشگرانه می گویم: ضریح امام حسین علیه السلام که در زمان ائمه علیهم السلام نبوده از شعائر نیست؟ مرقد امام حسین علیه السلام در یک چهار دیواری و زیر یک سقف بوده که متوکل و دیگران بارها آن را تخریب کرده و شخم زده اند. ضریح دیگر امامان نیز در آن روزگار نبوده است.

برخی از این افراد حدیث یا احادیثی درباره شعائر مقدس درخواست می کنند. حقیقت این است که این افراد عوام واقعی هستند، نه کاسبان؛ به این جهت که کاسبان مسأله دان هستند و احکام شرعی خود را می دانند.

وهابی ها اظهار می دارند که این شعائر و نمادها و اماکن در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نبوده است و دستور ویران و غارت و تعطیل و ممنوع کردن آن را می دهد. فردی با تمایل و گرایش وهابی همه چیز از جمله زنجیرزنی، سینه زنی، دایر کردن موکب های اربعین را نفی می کند به این بهانه که این امور در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله نبوده است. امامان معصوم علیهم السلام فرموده اند: «علینا إلقاء الاصول، وعلیکم التفریع؛ ما اصول (کلیات) را می گوییم و شما باید فروع آن را بیان کنید» (وسائل الشیعة، ج18، ص41، ح52 و ص40، ح51).

لذا اینان باید خود از کلیات، احکام فروع را به دست آورند، ولی دریغ و... .

رحمت و رأفت اسلامی

خدای متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرموده است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ؛ ای پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامی است» (توبه/73).

با این فرمان صریح الهی زمانی رسول رحمت و مهربانی با کافران و منافقانی که بر ضد پیامبر و مسلمانان شمشیر کشیدند، جنگیدند. ماجرا از این قرار بود که کفار، مکه مکرمه را به سوی مدینه منوره و با انگیزه جنگ با پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و مسلمانان ترک کردند و چهارصد کیلومتر را با این هدف درنوردیدند تا جنگ افروزی کنند و با کشتن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و مسلمانان اسلام را از بین ببرند. در آن هنگام آن حضرت مسلمانان را به دفاع فراخواندند و اینکه در مقابل شمشیر و هجوم و حمله کفار و منافقین تسلیم نشده، از خویش دفاع کنند.

پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه وآله یک نفر از کافران را بدون اینکه تعدی و حمله نظامی کند نکشتند حتی بارها و بارها تعدی کلامی به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله کردند ولی آن حضرت برخورد نکردند.

در تاریخ آمده است که یکی از مشرکان شاعر بود. او مدت 21 سال بر ضد پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله شعر می سرود و با اشعار خود مردم را بر ضد رسول الله صلی الله علیه وآله می شوراند. او با اشعار خود مشرکان را به جنگ با پیامبر صلی الله علیه وآله تشویق و تحریک و ترغیب می کرد و آنان را برای جنگ با آن حضرت گسیل می داشت. رسول اکرم صلی الله علیه وآله مکه را با آن مقدماتی که دارد فتح کردند و خدای متعال این فتح و پیروزی را در قرآن کریم ذکر کرد و فرمود: «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا؛ ما تو را پیروزی بخشیدیم [چه] پیروزی درخشانی» (فتح/1).

رسول خدا صلی الله علیه وآله قدرتمند و صاحب اختیارات تمام وارد شهر مکه شدند. مسلمانان به ایشان گفتند: اگر اجازه دهید سر شاعر مشرک را از تنش جدا کنیم. رسول خدا صلی الله علیه وآله نپذیرفتند. به راستی آیا تاریخ همانند این رفتار و گذشت را به خود سراغ دارد؟ این اسلامِ رحمانی و درخشان و ماندگار و زیباست. خدای متعال در توصیف همین اسلام و دین است که می فرماید: «وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا؛ و ببینی که مردم دسته‌ دسته در دین خدا درآیند» (نصر/2).

شاعرِ پیامبرستیز 21 ـ 22 سال کافران و مشرکان را علیه آن حضرت تحریک می کرد، اما پیامبر رحمت چون بر او دست یافتند او را بدون هیچ کیفری آزاد کردند و حتی اجازه ندادند که مسلمانان دندان پیشین او را بشکنند. در جنگ های بدر، احد، حنین، احزاب و جنگ های دیگر مسلمانان فراوانی کشته، معلول و مجروح شدند و صدمه دیدند، وجود گرامی رسول الله صلی الله علیه وآله پیشانیشان شکست، کف دست حضرتش چون در آن حال در پشت جبهه مشغول فعالیت بودند، زخمی شد اما به این درخواست آنان مبنی بر اینکه او را بکشند تن ندادند، زیرا این گونه رفتار و برخورد را با روح اسلام بیگانه می دانستند.

وظیفه آگاهی بخشی

ما، شما و دیگر مسلمانان باید این صحنه های نورانی تاریخ زندگی سیاسی و نظامی رسول خدا صلی الله علیه وآله را در برابر دیدگان جهانیان قرار دهیم و آنان را از چنین سیره پاک و نابی مطلع کنیم و آن را برای دولت ها و ملت های کشورهای غیر اسلامی نیز بازگوییم تا حقیقت برای آنان روشن شود. وانگهی آگاهی یابند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله علی رغم جنگ هایی که بر ضد ایشان و مسلمانان به وجود آمد و با آن همه تلفات جانی و عوارض بدنی، حاضر نشدند آتش افروز و محرک این جنگ ها را مجازات کنند و در مقابل آن همه جنایات و تحریکات بپذیرند به عنوان حداقل مجازات فیزیکی پیشنهاد یکی از مسلمانان را مبنی بر شکستن دو دندان پیشین آن شاعر (که در نتیجه نمی توانست زیبا سخن گوید) قبول کنند.

همین یک نما از سیره عطرآگین رسول خدا صلی الله علیه وآله از کوه های طلا و صدها معدن بی مانند ارزشمندتر است. ما مسلمانان گنجینه ای چنین بزرگ داریم که هیچ جای دیگر مانند آن را نمی توان یافت، وانگهی این مطلب را باید به همه جهانیان رساند که رسول رحمت و مهربانی برای همه مردم بوده اند و خدای بزرگ در قرآن کریم با اشاره به این موضوع فرموده است: «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا؛ بگو ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم» (اعراف/158).

از آنجا که ما خود را مسلمان و منتسب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می دانیم باید در این راه بکوشیم و زیبایی و آراستگی های اسلام اصیل و والایی های پیامبر بزرگوار اسلام را به جهانیان بنمایانیم و از آن ها بخواهیم در طول تاریخ اگر مانند ایشان و حکومت آکنده از مهربانی شان را سراغ دارند، نشان دهند. مسلماً هیچ رهبر و رئیس حکومتی را پیدا نمی کنیم و نخواهند کرد که مانند ایشان و حکومت شکوهمند و عدالت محور امیرمؤمنان علیه السلام باشد.

دین صوری، اما فاقد روح و معنویت

همان گونه که بیان شد و قرآن به آن تصریح کرده است، در پی انقلابی که پس از شهادت رسول گرامی اسلام شد، مسلمانان دچار عقبگرد از مبانی اعتقادی خود شدند و اسلام را وارونه کردند. آنان صورت ظاهری اسلام مانند نماز و روزه و حج را حفظ کرده بودند، اما از پذیرش حق و روشنگری سر بر می تافتند و به تعبیر صریح قرآن کریم این فرایند، انقلاب (دگرگونی) نامیده شده است.

حضرت زهرا سلام الله علیها چندین خطبه ایراد کردند که خطبه فدکیه از آن جمله بود. ایشان آیه ای را که بیان شد تلاوت کردند. آنچه آن حضرت بیان داشتند به بیان رایج امروزین افشاگری بود، نه افشاگری باطل و به دروغ که ابزار سیاست های نادرست دنیاخواهان است، بلکه سراسر حقیقت و واقعیت بود. ایشان پس از شدت بیماری و خانه نشین شدن خطاب به زنان مهاجران و انصار که به عیادت حضرتش آمده بودند بیاناتی داشتند.

قابل توجه اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هنگام رفتن به مسجد برای ایراد خطبه چنان با وقار راه می رفتند که گام برداشتن رسول خدا صلی الله علیه وآله را تداعی می کرد از این حالت چنین تعبیر شده که: «ما تخرم مشیتها مشیة رسول الله؛ و راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود» (الإحتجاج، ج1، ص253، ح49).

به گفته تاریخ، پیامبر خدا به شکلی خاص و زیبا راه می رفتند. در کتاب شریف بحارالانوار و غیر آن نقل شده است پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در راه رفتن هیچگاه نعلین یا پا را به زمین نمی کشیدند، بلکه پایشان را کامل از زمین جدا می کردند و سپس گام بر زمین می نهادند. بعضی از مردم از روی عادت هنگام راه رفتن پایشان را بر زمین می کشند اما پیامبر خدا صلی الله علیه وآله اینگونه نبودند. دیگر اینکه سخن گفتن حضرت زهرا سلام الله علیها همان سخن گفتن حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله را در اذهان زنده می کرد.

به هر حال زنان مهاجران و انصار جویای حال حضرت زهرا سلام الله علیها شدند و ایشان در عین بیماری سخت و در پاسخ عیادت کنندگان که پرسیدند: «کیفَ اَصْبَحتِ مِنْ عِلَّتِک یا ابنة رَسُولِ اللّه؟؛ ای دخترِ پیامبر، با این بیماری در چه حال هستی؟» خطبه مفصلی ایراد کردند و تمام سخنان ایشان راجع به کسانی بود که بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله انقلاب کردند. حضرت زهرا علیها السلام در جواب فرمودند: «اَصْبَحْتُ وِاللّهِ عائِفَة لِدُنیاکنّ قالیة لرجالکم؛ به خدا قسم روزگار را می گذرانم در حالی که دنیای شما را وا نهاده و ترک کرده ام و مردان شما را دشمن می دارم» چراکه مردانتان مصداق این فرموده قرآن کریم «أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ» هستند. این کلمات را فقط کتب شیعه نقل نکرده اند، بلکه در کتب عامه مربوط به قرن سوم هجری هم ذکر شده است.

در همین خطبه حضرت فاطمه سلام الله علیها آیه ای را از قرآن کریم که می فرماید: «أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ؛ بهوش باشید که آنان فسادگرانند» (بقره/12) با اشاره به کفار و منافقانی که انقلاب کردند تلاوت کردند. مفسدی که در این آیه آمده بدین معناست که به دلیل انقلاب برخلاف اسلام عمل می کردند.

ملاک اسلام و مسلمانی

اسلام یک فرهنگ ویژه است که در قرآن کریم، رسول مکرم خدا صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام متبلور است. مسلمانان باید به دستور قرآن کریم پایبند باشند و بدان عمل کنند، آنجا که می فرماید: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ؛ و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید» (حشر/7).

دیگر اینکه می فرماید: «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی؛ و از سر هوس سخن نمی‌ گوید * این سخن جز وحی ای که وحی می ‌شود نیست» (نجم/3و4).

پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه وآله فرموده اند: «إنی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله وعترتی أهل بیتی؛ من دو [امانت] گرانبها را در میان شما بر جای می گذارم، کتاب خدا و عترتم اهل بیتم» (بحارالأنوار، ج2، ص226).

بنابر آنچه در آیه های فوق خواندیم، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله چیزی از خود نیاورده و نمی گویند و تماماً وحی الهی بوده است.

یک یادآوری

لازم است که یک فرهنگ خاص را درباره شرایط جنگی و جنگ و حالت عدم جنگ را در این جا بازگویم. مکرراً افرادی با داشتن سواد نسبی را دیده ام که نمی دانند کفار تعریف شده در منابع فقهی، تفسیری و رساله های عملیه مراجع چند گروه و دسته اند. کفار در قرآن کریم به پنج دسته تقسیم شده اند:

1. کافر ذمی؛

2. کافر معاهد؛ (بند 1 و 2 قبل و بعد از جنگ مشمول ذمه و پیمان هستند).

3. کافر مستأمن؛

4. کافر حربی ای که قبل از جنگ و بعد از تمام شدن جنگ خواهان جنگ است؛

5. کافر حربیِ در حال جنگ است.

در میان این کفار کافران حربی تنها دسته ای هستند که مسلمانان می توانند و مجاز هستند برای دفاع از خود در حال جنگ بر آن ها شمشیر بکشند و با تمام شدن جنگ مسلمانان نیز از شمشیر کشیدن بر آنان ممنوع می شوند. ما می توانیم این مسأله را به جهانیان برسانیم و به رخ آنان بکشیم، چراکه این فرهنگ و مقررات از افتخارات تاریخ است. با آن همه تهمت و ناسزا و نارواگویی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حضرتش جنگ با کفار را برای دفاع مجاز می شمارند و هنگامی که جنگ نباشد یا کفار دست از جنگ بردارند، ایشان اجازه جنگ نمی دهند و این فرهنگی است که درخشان بر تارک تاریخ خودنمایی می کند.

با نگاهی به ماجرا و ماهیت جنگ اول و جنگ دوم جهانی به روشنی می بینیم که قدرت های شریک در جنگ یا قدرت های جنگ افروز جنایت هایی بی مانند مرتکب شده و فجایعی کم نظیر و حتی بی نظیر به وجود آوردند.

جوان های عزیز، زیبایی های اسلام را بخوانید، همه اش زیبایی است. اما متأسفانه این معارف به علت مغایرت عملکرد بسیاری از حکومت های به ظاهر اسلامی با آن، بیان نمی شود و یا تعبیری نادرست از آن ارائه می گردد. بدانید که این عملکرد اسلامی نیست.

عملکرد غیر اسلامی ـ علوی

در حاشیه شهر کربلا شهرکی جدید الاحداث در زمین وسیعی پایه گذاری کردند به نام «حی الحسین علیه السلام؛ شهرک [امام] حسین علیه السلام». بیش از پنجاه سال قبل استاندار کربلا به دیدار مرحوم اخوی (مرجع راحل حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمد حسینی شیرازی قدس سره) آمد. مردم بابت آن زمین پول داده، آن را می خریدند. در این دیدار بین استاندار و مرحوم اخوی گفتگویی صورت گرفت و استاندار از نحوه واگذاری زمین ها به مردم و دریافت وجه زمین مطالبی بیان کرد.

مرحوم اخوی از او پرسیدند که آیا کربلا و عراق شهر و کشور مسلمانان است؟ و پاسخ مثبت شنیدند.

مرحوم اخوی گفتند: اگر این گونه است، پس چرا اعمالی غیر اسلامی در آن صورت می گیرد؟

استاندار نسبت به عمل غیر اسلامی اظهار بی اطلاعی کرد.

ایشان به او گفتند: درست کردن شهرک و واگذاری زمین در ازای دریافت پول، غیر اسلامی است مگر حکومت مالک زمین است؟

پاسخ داد: در ازای هر قطعه زمینِ ششصد متری فقط ده دینار می گیریم و این مبلغ چیز قابل توجهی نیست.

(توضیح اینکه با ده دینار آن روز می شد 2 ـ 3 گوسفند خرید).

اخوی فرمودند: این در قانون شما آمده است یا در قوانین و مقررات اسلام است؟

مرحوم اخوی به او گفتند: اگر از مسلمانان شیعه و غیر شیعه جهان بپرسید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله یک وجب زمین در مقابل پول به کسی داده یا فروخته اند پاسخ منفی خواهد بود. از خود آن حضرت روایت شده است که فرموده اند: «الأرض لله ولمن عمّرها؛ زمین از آن خداست و از آنِ کسی است که آن را آباد کند».

آن گاه افزودند: مردم مجازند در زمین خدا مسکن، کارگاه، مزرعه، دامداری و... ایجاد و احداث کنند و شما به عنوان دولت باید خدمات مورد نیازشان مثل: جاده، آب، برق، مراکز بهداشتی و درمانی و جز آن را تأمین کنید.

در مسأله استفاده از زمین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نظارت داشتند تا کسانی متعرض افراد نشده، برای آن ها ایجاد مزاحمت نکنند. حکومت ها در زمین حق تصرف و انحصارطلبی ندارند، چراکه رسول خدا صلی الله علیه وآله تکلیف آن را تعیین کرده اند.

چقدر از جوانان شیعه این حکم «الارض لله و لمن عمّرها» را که زمین تنها دو مالک دارد یعنی خدا و کسی که زمین را آباد می سازد و سومی هم که حکومت باشد مالک نیست، که از مسلمات است و اختلاف بین شیعه و سنی نیست را آگاه هستند.

در روزگاری نه چندان دور

مرحوم والد (حضرت آیت الله العظمی حاج سید میرزا مهدی حسینی شیرازی قدس سره) حدود شصت سال قبل فوت کردند. در آن روزگار طبق برنامه ای که دولت وضع کرده بود، عشایر را خلع سلاح می کرد. یکی از مسئولان دولتی به دیدار مرحوم والد آمد. گفتگوها به مقوله خلع سلاح عشایر رسید و مرحوم والد دلیل اقدام را پرسیدند و میهمان در پاسخ گفت: ممکن است درگیری صورت گیرد و 4 ـ 5 نفر کشته شوند. ما بر آنیم که با این اقدام از کشتار و تلفات انسانی جلوگیری کنیم.

مرحوم والد به او گفتند: شما باید از تردد ماشین ها در شهر و بیابان جلوگیری کنید.

دلیل این پیشنهاد را پرسید و پاسخ شنید: برای جلوگیری از کشته شدن مردم.

آن گاه افزودند: درست آن است که جانی را باید دستگیر کرد و اگر راننده ای مرتکب جنایت شده است او را مجازات نمود، نه اینکه جاده را بست. آن مسئول بلندپایه عراقی از پاسخ دادن بازماند.

گفتنی است که بعد از خلع سلاح عشایر و قدرت گرفتن بعثی ها، صدام در یک روز بیش از ده ها هزار انسان را اعدام کرد، در حالی که در پنجاه سال آمار کشته های منازعات و درگیری ها به ده هزار نفر نمی رسید.

چیستی وظیفه ما

در این روز (شهادت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله) یادآوری این مطلب ضروری می باشد و آن این است که با توجه به عدم توانایی میانسالان و سالخوردگان در رساندن سیره و شیوه حکومتی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام و معرفی فرهنگ پاک و پیراسته و اصیل اسلام به دیگران، جوانان باید همت کنند و با تمام توان و نیرو این مسئولیت را بر عهده بگیرند و در این راه خالصانه و با تلاش فوق العاده گام بردارند، مبادا که در این مسیر مقصر بوده و کم کاری کرده باشند.

در این مسیر روشنگری کنند که آنچه به نام و برخلاف قوانین ناب اسلام انجام می شود و خلیفگان باطل کار پایه گذار آن و حکومت های ستمکار مروج آن بوده اند، اسلام نیست. بکوشیم همگان را با قرآن کریم و مبانی آن آشنا کنیم؛ کتابی که سیزده معصوم علیهم السلام (از رسول خدا صلی الله علیه وآله تا امام حسن عسکری علیه السلام) در راه حفظ و پیاده کردن اوامر، نواهی و مقررات آن در جامعه شهید شدند که خود رسول خدا صلی الله علیه وآله در این باره فرموده اند: «ما منّا مسموم أو مقتول؛ هریک از ما به زهر کین یا شمشیر کشته می شویم» (بحارالانوار، ج27، ص364).

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز پس از ظهور بر همین پیمان و در همین راه شهید می شوند. همه باید سعی و تلاش خود را برای یادگرفتن به کار ببندیم و بدانیم که بایدها و نبایدها به چند مسأله محیطی و فردی محدود نمی شود، بلکه امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، خانوادگی، داد و ستد، صادرات و واردات و جز آن می باشد و باید توجه داشته باشیم که اسلام یک قانون کامل است.

یکی از علما می گفت: درباره موضوعی به یکی از مسئولان یکی از دولت ها گفتم که این کار را انجام بدهید.

او گفت: این قانون [و لازم الاجرا] است.

گفتم: تو خوب می دانی که قانون خدا تغییر ناپذیر است، اما قانون وضعی که توسط بشر وضع و تصویب شده انعطاف پذیر است. همه دولت ها قوانین را انعطاف پذیر می دانند و در هر زمان و هنگام مشاهده ضرورت و بایستگی با الحاق تبصره آن را تغییر داده، اصلاح می کنند.

بنابراین قرآن کریم و دستورات آن را که خونبهای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، امیرمؤمنان علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرات معصومینِ از فرزندان آنان هستند باید معرفی کرد و جهانیان را از چرایی به شهادت رسیدنشان در راه قرآن آگاه ساخت.

آنچه نباید مورد غفلت قرار گیرد عمل به آموزه های رسول الله صلی الله علیه وآله و رهنمودهای امیرمؤمنان علیه السلام و محتوای خطبه های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که خود باید ابتدا بدان عمل کنیم، سپس آن را به دیگران عرضه نماییم که در آن صورت عمل با ارشاد و هدایت همراه شده، اثر مطلوب و بایسته خود را می گذارد. یکی دیگر از شعائر شعیره مقدس محسنیه است که باید آن را گسترش داد.

سنت تحریف شده اسلام

یکی از امور تحریف شده و از بین رفته اسلام حقیقی ازدواج آسان و پیراسته از قیود و شروطی است که مانع و مشکل مهمی بر سر راه سامان گرفتن پسران و دختران جوان می باشد. به عنوان مثال هرگاه جوانی قصد ازدواج دارد، باید تا پنج سال و حتی بیشتر کوشش و تکاپو کند. آنان باید ازدواج و مسائل جانبی و فرعی آن را آسان بگیرند. دختران نیز باید در خواستگاران خود دنبال ملاک ها و معیارهایی باشند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آن را برشمرده اند و آن ایمان و اخلاق فرد خواستگار است و در این معنا فرموده اند: «إذا جاءکم من ترضون خلقه ودینه وأمانته فزوجوه، إلا تفعلوه تکن فتنة فی الأرض وفساد کبیر؛ هرکس که [برای خواستگاری] نزد شما آمد و اخلاق و دینداری و امانتداری او را پسندیدید، او را همسر دهید و اگر چنین نکنید فتنه و فسادی بزرگ در زمین در پی خواهد داشت» (وسائل الشیعه، ج20، ص76؛ مستدرک الوسائل، ج14، ص188).

لذا نباید در پی داشته ها و موقعیت اجتماعی و خانوادگی خواستگار بود، بلکه باید به مکروهات و مستحبات ازدواج توجه و آن ها را رعایت کرد و لحاظ داشت. موضوع ازدواج خجسته رسول خدا صلی الله علیه وآله با ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها و رفتار و عملکرد حضرت رسول صلی الله علیه وآله قابل تأمل و درس آموز است. علامه مجلسی در کتاب شریف بحارالانوار آورده اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با دست خالی از مال دنیا به خواستگاری حضرت خدیجه سلام الله علیها رفتند. جناب خدیجه سلام الله علیها چهار هزار دینار طلا به وسیله حضرت ابوطالب علیه السلام برای حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله فرستاد و از ابوطالب خواست به حضرتش بگوید که با این پول به خواستگاری من بیا و این مبلغ را مهریه من قرار ده.

رسول خدا صلی الله علیه وآله بر آن بودند شیوه ازدواج آسان را برای پسران و دختران جوان پایه گذاری کنند و در نتیجه تا امروز هیچ دختر و پسری مجرد نماند، که متاسفانه در پی استمرار نیافتن این سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله در هر کشوری میلیون ها دختر و پسر هستند که ازدواج نکرده اند. آن حضرت سنتی را پایه گزاری کردند که در تاریخ با عظمت است.

توضیحاً بیان می شود که هر دینار طلا معادل ده درهم نقره، یعنی مبلغی که حضرت خدیجه برای آن حضرت فرستاد معادل چهل هزار درهم بود. پیامبر صلی الله علیه وآله وجه را از حضرت ابوطالب علیه السلام گرفتند و بی توجه به اینکه در آغاز زندگی باید پاره ای ملاحظات جاری را رعایت کنند، به گونه ای دیگر رفتار کردند تا ازدواج در اسلام شکلی آسان به خود بگیرد. از این رو حضرت 3950 دینار از آن مبلغ را برای موارد دیگر از جمله ادای قرض (که برای تأمین نیازهای مستمندان قرض می کردند) کنار گذاشتند و پنجاه دینار دیگر را به پانصد درهم نقره بدل کردند و این مبلغ را برای مهریه حضرت خدیجه سلام الله علیها در نظر گرفتند.

قطعاً حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله بخل نورزیدند که از این خصلت پیراسته بودند. بدین ترتیب مهریه حضرت زهرا و امیرمؤمنان، امام حسن و دیگر امامان علیهم السلام نیزهمین مقدار بود.

ام الفضل لعنة الله علیها می خواست امام جواد علیه السلام را به دادن مهریه سنگین وادارد، اما آن حضرت نپذیرفتند. به هر حال هدف رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله این بود که آغاز زندگی ها با آسانی و بدون مشکلات و موانع پایه گیرد و نیازهای زندگی به تدریج تأمین و فراهم شود.

وانگهی مجرد ماندن پسران و دختران جوان آنان را به دلیل آشفتگی روحی و روانیِ ناشی از تنهایی و تجرد گرفتار نابسامانی روحی می کند یا به فساد کشیده می شوند و باری سنگین و ـ خدای ناکرده ـ حل نشدنی بر جامعه تحمیل می کند؛ بلایی که با وجود میلیون ها پسر و دختر مجرد در هر کشوری به ویژه کشورهای اسلامی جامعه را بیمار کرده است.

روشن باشد مهریه بیش از آن مقداری که پیامبر صلی الله علیه وآله برای ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها و نور چشمشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تعیین کردند حرام نیست و خدای سبحان یک چیزهایی را مباح و جایز کرده است که بندگان خود را امتحان کند.

لذا من به پسران و دختران گرامی تذکر می دهم که مهریه را زیاد و سنگین تعیین نکنید. به پدران و مادرانی که نگران و دلسوز فرزندان خود هستند نیز عرض می شود سنگین گرفتن مهریه و اصرار بستگان و آشنایان و همسایگان بر این امر دلسوزی نبوده و با سنت و سیره پاک حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله بیگانه است.

پس از سپری شدن ایام سوگواری حضرت محسن شهید علیه السلام زنان فامیل در میان فامیل دست به کار شده با زمینه سازی مناسب در آسان کردن امر ازدواج جوانان پسر و دختر باری را از دوش جوانان و خانواده ها بردارند و هرکس در حدّ توان خود در این مسیر حرکت و در برداشتن بار سنگین بر زمین مانده ازدواج همکاری کند. البته سزاوار است که حکومت ها و علی الخصوص حکومت های اسلامی در ترویج و تسهیل ازدواج ساده و در امر جنگ و صلح و اقتصاد و کشورداری از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پیروی کنند.

در این زمینه هرکس در حدّ توان خود بکوشد و افراد را تشویق کند و بداند که اگر صد مورد این تشویق مؤثر نباشد، ده موردِ آن نتیجه خواهد داد و شما نیز به وظیفه خود عمل کرده اید. کسی در بیان حقایق و ارائه رهنمودهای بایسته، نگران نباشد که همه مردم سخن پذیر و سخن شناس نیستند. یادمان باشد که رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله در تمام دوره زندگی اصحاب خود را که منافقان نیز در شمار اصحاب ایشان بودند نصیحت می کردند. در مقابل، افرادی چون جناب ابوذر و سلمان سخنان حضرتش را پذیرفتند و در شمار اصحاب ناب ایشان قرار گرفتند، ولی منافقان اعتنایی به رهنمودها و هدایت های حضرتش نکردند و بیراهه پیمودند.

ما و شما باید بکوشیم و در این مسیر به کار خود پرداخته و بدان اهمیت دهیم. پدران و مادران نیز با گفتار و راهنمایی خود دختران و پسران را آگاه کرده، آنان را به باور بایسته برسانند و با مسائل آشنا کنند. اینکه دختر یا پسر به دلیل توقعات و بهانه جویی ها در چهل سالگی یا کمتر و یا بیشتر هنوز ازدواج نکرده مایه رنج و شرمساری است.

سزاوار نیست که پسر و دختر جوان به علت مشکلاتی که خود یا اطرافیان ساخته اند نتوانند سر و سامان بگیرند و در نهایت افسرده و بیمار شوند یا خدای ناکرده به فساد کشیده شوند که بسیار ناپسند است.

امیدوارم خدای متعال عنایت کرده و با دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مشکلات موجود حل و برطرف شود و توفیق بیابیم آن گونه که رسول خدا صلی الله علیه وآله و عترت پاک ایشان فرموده اند و عمل کرده اند، ما نیز همان گونه سخن بگوییم و عمل کنیم، وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.