LOGIN
بیانات
shirazi.ir
"مشروح بیانات ارزشمند آیت الله العظمی شیرازی به مناسبت شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله؛"
آرزوهای بر باد رفته
کد 9559
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 06 آذر 1398 - 29 ربيع الأول 1441
در روز یکشنبه 28 صفر الأحزان 1441 (1398/8/5) و به مناسبت شهادت جانسوز پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله، مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله، در جمع هیئت های عزاداری از شهرهای مختلف ایران و طلاب گرامی سخنانی راهگشا بیان فرمودند.
مشروح بیانات معظم له به شرح زیر می باشد:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی أشرف الأنبیاء والمرسلین وعلی أهل بیته الطیبین الطاهرین واللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

شهادت اشرف اولین تا آخرین آفریده های خدا، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و همچنین شهادت جانسوز سبط اکبر آن حضرت، امام حسن مجتبی علیه السلام و مناسبت ایام شهادت امام رئوف، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را به مقام رفیع و منیع عصمت کبرای الهی، آقا حضرت بقیة الله، مهدی موعود و به همه مؤمنان و مظلومان و ضعفای عالم در هر جای جهان تعزیت عرض می کنم. امیدوارم خدای عزوجل در ظهور مولایمان تعجیل بفرماید تا از رهگذر آن، به همه مظالم که کم و بیش گریبانگیر اکثر مردم عالم خاصه بلاد اسلام است، پایان دهد و با ظهور مبارک آن حضرت نجات و رحمت الهی را نصیب ما بگرداند.

مرگ آرزوها

چندی پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، دخت گرامی شان حضرت زهرا سلام الله علیها خطبه غرّایی در محضر جمع کثیری از مهاجران و انصار بیان فرمودند که دربردارنده تعابیر و مضامین بلندی است. قبلاً نیز بارها جوانان را به حفظ این خطبه و فراگیری معارف ژرف آن سفارش کرده بودم. بسیار جای تأمل و تفکر دارد. جوانان و معلمان و پدرها و مادرها باید با این خطبه آشنا باشند و از معارف آن بهره برگیرند؛ چراکه بسیار در زندگی به کار می آید و از بسیاری از غوامض و حقایق پنهان اسلام پرده برمی‌دارد. از آن جمله عظمت شهادت حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله در آن بازتاب بسیاری دارد. شهادت آن حضرت جدای از رحلت ایشان و جریحه دار شدن دل های یاران و آشنایان و پیروان حضرت، چه بازخوردهای دیگری دربر داشته است؟ به عبارتی برای دریافتن عمق فاجعه شهادت آن حضرت، ناگزیر باید آن را از زبان دختر بزرگوار آن حضرت شنید که در این خطبه به روشن ترین شیوه آن را بیان فرموده است.

حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها عصمت عظمای الهی و سخنان ایشان در نهایت دقت و درستی است و به تعبیری روشن تر عین فرمایش های پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام است. حضرت بازتاب شهادت پدر بزرگوارش را این گونه بیان می کند: «وَأَکْدَتِ الْآمَالُ؛(1) و آرزوها نقش بر آب شد».

«آمال» جمع أمل، به معنی آرزو است. الف و لام قبل از «آمال» از منظر علمای بلاغت بر همه آرزوها دلالت می کند؛ یعنی آرزوهای مردم به کلی. «أَکْدَت» هم به معنی از میان رفتن است.

غالباً هنگامی که انسان خوبی از دنیا می رود افراد بسیاری از درد فراق او می رنجند، با این حال همه این گونه تحت تأثیر قرار نمی گیرند. معنای عبارت حضرت این است که فراق پدر بزرگوارش بر همه سنگینی می کرد و صبر بر آن، برای همگی دشوار بود. این مطلب خود بازگوی اثرگذاری و بی‌همتایی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله است. با قطع نظر از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام که به فرموده قرآن نفس رسول الله است و همینطور حضرت زهرا سلام الله علیها و یازده امام دیگر، در این ویژگی کسی همتای پیامبر صلی الله علیه وآله نیست.

أَکْدَتِ الْآمَالُ؛ آرزوها همه یکسره نقش بر آب شد؛ ازجمله آرزوی رشد و تعالی امت اسلام. آرزوی ادامه یافتن جریان رسالت با انتصاب الهی حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام به جانشینی پیامبر و امامت ایشان محقق می شد اما هدایت و رستگاری بشر و سعادت او در هر دو سرا محقق نگردید. پس از شهادت رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله دستان پلید تزویر از مکمن خود سر برآوردند و سدّ راه هدایت مردم شدند و آمال و آرزوهای امت اسلام همه از میان رفت. چیزی شد که نباید می شد. روی سخن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این جمله، به رویداد ناخوشایندی بود که پس از شهادت پدر بزرگوارش رخ داد؛ همان مطلبی که امامان دیگر نیز پس از او به تصریح و کنایه بدان اشاره کرده اند و آن را عامل شقاوت امت دانسته اند. گفته اند که اگر پس از شهادت رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله، بی فاصله امیرمؤمنان علی علیه السلام جانشین ایشان می شد، صد البته یک قطره خون از آن روز تا به امروز و تا قیامت به ناحق بر زمین ریخته نمی شد. چقدر خون انسان های بی گناه بر زمین ریخته شد و هنوز دارد ریخته می شود؟! و آدمی پیدا نمی شد که شب گرسنه سر بر بالین بگذارد.
 
حضرت امیر در ضمن حدیث بلندی به این حقیقت اشاره می کند و می فرماید: «وَلَو أنّ الأمَّة منذ قَبَضَ اللّٰهُ نَبِیَّه اتّبعُونی وأطاعُونی لأکَلُوا مِن فَوقِهِم ومِن تحتِ أرجُلِهِم [رَغَداً إلیٰ یَومِ القِیامةِ]؛(2) اگر امت [اسلام] پس از آنکه خدای متعال پیامبرش را قبض روح کرد از من پیروی می کردند و مرا اطاعت می نمودند، از بالای سر و از زیر پاهایشان [همچنان تا روز قیامت به خوشی و خرمی] می خوردند».

کسی به دیگری ظلم نمی کرد؛ نه شوهری به همسرش و نه زنی به شوهرش، نه حکومت به مردم و نه مردم به حاکمان، نه پدری به فرزندانش و نه فرزندی به پدرش، نه غنی به فقیر و نه فقیر به اغنیا. آری، اگر اتفاقات پس از رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله نمی افتاد و فرمان اداره حکومت به دستان حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام می افتاد، طریقت رسول خدا صلی الله علیه وآله ادامه می یافت و اوضاع مردم از رنگی دیگر بود. «لأکَلُوا مِن فَوقِهِم ومِن تحتِ أرجُلِهِم؛ هر آینه از نعم الهی از بالای سر خود (آسمان) و از زیر پای خود (زمین) بهره می بردند و می خوردند» و چه بیانی شفاف تر و رساتر از سخن حضرت صدیقه سلام الله علیها که در نهایت اختصار فرمودند: «أَکْدَتِ الْآمَالُ؛ آرزوها یکسره نقش بر آب شد».

مروری بر برخی مشخصه های حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله

رسول خدا صلی الله علیه وآله چگونه بودند و چه ویژگی هایی داشتند که با شهادتشان آرزوهای امت و امید رستگاری یکباره از جامعه رخت بست و اسلام مسیری دیگر در پیش گرفت و از راهی که خدای متعال و رسول اکرم صلی الله علیه وآله از پیش معین کرده بودند فاصله گرفت؟ در این میان رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقش حیاتی بر اسلام و روند تکامل و تداوم آن داشته است. اینها همه ریشه در رفتارهای خاص و زحمات و کوشش های بی دریغ حضرت داشته است. ایشان دِین بزرگی بر امت اسلام دارند. در ادامه جوانب این سؤال را بیشتر بررسی می کنیم.

مروری دوباره می کنیم موضوع اقامه شعائر مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و به ویژه گردهمایی جهانی زائران اربعین حسینی را. پیش از هر چیز بر خود وظیفه شرعی می دانم که مراتب قدردانی و تشکر خود را متوجه همه عزاداران و شرکت کنندگان در این عزای بزرگ کنم. خاصه کسانی که چه با پذیرایی و چه اسکان و چه جابه‌جایی زائران، یا از هر راه دیگر در اجرای این مراسم و خدمت به زائران اربعین حسینی سهمی داشته اند، همگی در خور تجلیل و قدردانی هستند. اجرشان با حضرت سیدالشهدا علیه السلام.

اما نکته ای در این میان در خور طرح است و آن اینکه کسانی که در این مراسم تلاش بیشتری کردند و یا اموال بیشتری بذل کردند، البته اجر بیشتری درخواهند یافت. بحث ما سر این است که دو موضوع را نباید با هم خلط کرد: یکی مقدار پولی که خرج شده و دیگری نسبت آن مبلغ با دارایی و اموال شخص و در کل توان مالی اوست. کسی یک کیلو طلا برای اربعین داده است و همه دارایی اش همان یک کیلو است. کسی دیگر یک کیلو داده اما دارایی اش به ده کیلو طلا می رسد و یا کسی که صد کیلو طلا دارد و یک کیلو از آن را خرج زیارت اربعین کرده است، موضوع برای مثال بررسی این سه حالت است. بهتر است این مطلب را به روایتی حواله کنیم که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام ناقل آن از رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است. این روایت که در مصادر مختلف ذکر شده است از این قرار است که روزی حضرت امیرمؤمنان علیه السلام در نزد پیامبر صلی الله علیه وآله حاضر بودند که سه نفر به خدمت آن جناب مشرف شدند. یکی از آن ها گفت: یا رسول الله! من صد أوقیه طلا داشتم و ده اوقیه از آن را در راه خدا می بخشم.

برای اینکه تصوری از اوقیه به دست ما بیاید، همان گونه که آقایان مأنوس با کتاب های فقهی مستحضرند، اوقیه معادل چهل درهم است و هر درهم اندکی بیش از نیم مثقال طلاست. با این حساب، کمی بیش از بیست مثقال طلا را یک اوقیه گویند. آری، چون هر درهم معادل دوازده و خرده ای و کمتر از سیزده نخود است، مثقال هم بیست و چهار نخود است. آن گونه که زرگران می گویند یک کیلو طلا دویست و خرده ای مثقال است. از این رو اوقیه تقریباً معادل ده کیلوگرم طلا می شود. پول رایج آن زمان هم از طلا و نقره بوده است.

ادامه روایت: در آن مجلس، نفر دیگری نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، من صد دینار دارم که ده تای آن ها را در راه خدا صدقه می دهم (ارزش یک دینار طلا معادل سه ربع مثقال بوده است). با در نظر گرفتن مثقالی بیست و چهار نخود، دینار شرعی معادل هجده نخود است، با یک محاسبه ساده صد دینار صد تا سه ربع مثقال می شود، که ده تای آن حدود سیصد گرم طلا، بیشتر یا کمتر است. به عبارتی از ده کیلو طلای سرمایه اش یک کیلو را داده است. و سومی عرض کرد: یا رسول الله، من ده دینار طلا دارم و یک دینار آن را در راه خدا می دهم، یعنی فقط حدود سه گرم و خرده ای طلا.

امیرمؤمنان علیه السلام که راوی این ماجرا بود گزارش می کند که حضرت به آن سه فرمود: «کُلُّکُمْ فِی اَلْأَجْرِ سَوَاءٌ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْکُمْ تَصَدَّقَ بِعُشْرِ مَالِهِ؛(3) همگی شما پاداش یکسانی می برید؛ [زیرا] هر کدام از شما یک دهم مال خود را بخشیده است».

هر چند یک کیلو طلا بیشتر از سی گرم، و سی گرم هم البته به مراتب بیشتر از سه گرم مشکل گشاست، اما با این حال حضرت اجر و پاداش هر سه را در نزد خدای متعال یکسان دانسته است. دلیل آن را هم در این دانسته که هر سه یک سوم دارایی خود را بخشیده اند؛ ملاک درصد مالی است که بذل می کند نه مقدار و مبلغ آن، اجر و ارزش اعمال در اسلام این گونه سنجیده می شود. کسی ده ساعت زحمت می کشد و یکی یک ساعت و چه بسا این یک ساعت برای این شخص به دشواری همان ده ساعتی باشد که آن دیگری تلاش کرده است. یکی ده ماشین برای رساندن زوّار اجاره می کند و یکی فقط یک ماشین؛ چراکه وسع او در همین حد است. هر چند آنکه ده ماشین اجاره کرده، طبیعی است که به زائران بیشتری خدمت کرده، اجر عملش هم اندازه آن کسی است که یک ماشین اجاره کرده است. این ملاک و شیوه ارزش گذاری اعمال در اسلام است. «کُلُّکُمْ فِی اَلْأَجْرِ سَوَاءٌ».

خدای متعال از همگی زحمات و صدقاتشان را قبول بفرماید و ان شاء الله مورد قبول است، اما موضوع مهم در خصوص شعیره مقدس اربعین حسینی میزان تلاش و همکاری است. بی تردید هرچه در این باره کم کاری شود پشیمانی به بار می آورد. حیف است کسی بتواند بیشتر خرج کند و نکند، یا کسی بهتر می توانست خدمت کند اما نکرده است. گذشته از این موضوع، باز تأکید می کنم که ملاک همان است که گفته شد: «کُلُّکُمْ فِی اَلْأَجْرِ سَوَاءٌ». تلاش و عطای انسان نسبت به مکنت و قدرت او پاداش داده خواهد شد. مضافاً بر اینکه این مطلب ما را به تلاش بیشتری تشویق می کند.

قرض گرفتن در سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله

در این میان دو مطلب دیگر باقی است. بحمدالله در تهیه آب و غذای زوّار و تأمین مسکن و موارد دیگر کم و بیش موفقیت حاصل شده است، اما هنوز برای تلاش های بیشتر جای زیادی داریم و خیلی مانده است که به حدّ مطلوب برسیم. در کنار افراد متمکن جوانانی هستند که نه پول و سرمایه ای دارند و نه جایگاه و اعتبار مشخصی در میان مردم، ولی از عشق و شور نسبت به حضرت اباعبدالله علیه السلام سرشارند. اینها هم می توانند از صفر آغاز کنند. دست به کار شوند با تشویق این و آن، دستی در این کار بجنبانند. مگر انبیا پولدار بودند؟ در روایتی از پیامبر صلی الله علیه وآله که در مجامع حدیثی مکرر آمده است حضرت فرمودند: «أمرت أن آخذ وأعطی؛ امر شده ام که [از شما] بگیرم و بدهم».

حضرت برای خودش پولی نمی ستاند، بلکه برای فقرا و برای شعائر مقدس جامعه اسلامی خود را مقروض می کرد. یکی از مهم ترین ویژگی های پیامبر صلی الله علیه وآله همین فعالیت ها و گیر و داد مالی اش بود که پس از ایشان جریان حاکم به کلی تغییر کرد و مسیری دیگر برگزید و دیگر خبری از آن دستگیری ها نبود. در کتاب های تاریخ مذکور است که حضرت تا جایی که می توانست به هر بینوایی که به ایشان مراجعه می کرد کمک می کرد و اگر هم چیزی نداشت قرض می کرد و او را دست خالی و نومید برنمی‌گرداند. از سنت های پیامبر صلی الله علیه وآله که پس از او تداوم نیافت قرض گرفتن برای مصالح جامعه اسلامی و فقرا و نیازمندان بود.

آیا مگر نه آن است که رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله به فرموده قرآن، دارای خلق عظیم(4)  و به اخلاق نیک شهره است تا آنجا که قرآن کریم ما را به تقلید و پیروی از او فراخوانده است. پس چرا این سنت و صفت را از آن حضرت پیروی نکردند و تاکنون نیز به ندرت انجام می شود؟ چگونه است که اگر از عهده رفع نیازهای روزمره زن و بچه خویش برنیاییم به قرض گرفتن تن می دهیم، اما از قرض گرفتن برای دیگران و منافع عمومی جامعه و اقامه شعائر مقدس اسلامی ابا می ورزیم؟! این شیوه رسول خداست و پیروی از آن جناب، البته امری درست و شایسته است.

حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله امیرمؤمنان علی علیه السلام را جانشین و وصی خود قرار داده است. حضرت، امیرمؤمنان را موظف به ادای دیونش پس از مرگ قرار داده و به ایشان فرموده بود: «[یَا عَلِیّ] أَنْتَ قَاضِی دَیْنِی؛(5) ای علی، تو پردازنده بدهی های من [پس از وفاتم] هستی».

اگر هزار بار این مطلب تکرار شود باز هم کم گفته شده است، آنقدر باید تکرارگردد تا در اذهان مردم جا گیرد و عادی شود. در روایت آمده است که گاهی حضرت قرض می گرفتند و طرف مقابل چندین بار نزد حضرت می آمد و دینش را مطالبه می کرد. حضرت که در آن هنگام پول نداشتند در میان یارانش ندا می داد: کیست که به من قرض بدهد؟ و دوباره قرض می گرفت تا بدهی قبلی اش را بدهد. این کار را تا سه بار انجام داد تا توانست بدهی اش را بپردازد. آری، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله تا این اندازه به فکر مردم جامعه اش بود که حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها پس از شهادتش فرمود: «أَکْدَتِ الْآمَالُ؛ آرزوها همگی از بین رفت».

فرهنگ قرض گرفتن

با اندکی جستجو در اطرافمان، درستی و استواری این سخن بر ما معلوم می شود. واقعاً چند نفر دیده ایم که قرض گرفته اند و پس نداده اند؟ ممکن است دیر کنند، اما غالباً بدهی خود را پرداخته اند. باز هستند افرادی که قرض می گیرند و پس نمی دهند، اما بنده خودم شاید دو سه نفر بیشتر در تمام مدت زندگی این گونه ندیده باشم. یکی از آمال جامعه که تحقق نیافت همین فرهنگ قرض گرفتن است. در کل هر جا در جامعه گیری است، وظیفه همه است که در برطرف کردن آن بکوشند. هر شخصی در حدّ توان خودش مسئول است که در قبال رفع کاستی های مردم کاری کند؛ حال هرچه از دستش برمی‌آید، جایی مسجدی تأسیس می شود یا حسینیه ای بنا می شود، هر فردی به سهم خود تلاش بکند. یکی با پول، دیگری با صرف اعتبار و آبرو و جمع آوری اعانات مردم و کسانی حتی با قرض گرفتن.

شعائر مقدس اسلام، از اهم مواردی است که شرکت عموم مسلمانان را می طلبد. مراسم اربعین حسینی تجلی روحیه مشارکت و مسئولیت پذیری همه اقشار جامعه بود. هر کسی به اندازه ای که دستش می رسید کمکی کرد. اجاره کردن ماشین ها و اتوبوس ها برای ایاب و ذهاب از این قسم کوشش ها بود. حتی پارسال نقل کردند یکی از افراد خیّر، هواپیمایی برای بردن زوّار اجاره کرد.

آدم ها نوعاً کارهای خوب یا حتی گاهی بد را از یکدیگر می آموزند، اینکه امروزه بدی بیش از خوبی در جهان گسترش یافته است، ریشه در این حقیقت انکارناپذیر دارد. بشر امروز زیر باران تبلیغات سوء در حال له شدن است. از آن سو چه اندک است تبلیغات روشنایی بخش اهل بیت علیهم السلام در برابر تبلیغ ضلالت. شاید کمتر از یک در هزار باشد. یکی از عوامل مؤثر بر تبلیغ، تأمین منابع مالی آن است و چه خوب گفته اند: «درم‌داران عالم را کرم نیست، کرم‌داران عالم را درم نیست». شیوه رسول خدا صلی الله علیه وآله در زندگی مبارکشان مبتنی بر قرض گرفتن بوده است. آن هم نه در امور شخصی زندگی، بلکه برای منافع خاصه و عامه مسلمانان.

این حقایق اگر هزاران بار گفته شود، باز هم کم است، رمز گسترش و تحقق آن ها در تبلیغ و تکرار است. مگر نه اینکه قرآن کریم بارها فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ» و مطالبی را دو بار و سه بار و بلکه ده ها بار تکرار کرده است، پس هر تکراری ممل و بی فایده نیست. تکرار حقایق دینی رمز استقرار و تثبیت آن ها در میان مردم است. تکرار معارف دینی، همانند آب و خوراک، قوت‌بخش عقیده آدمی و ضامن قوام و دوام آن است.

قرآن خلاصه شده (!)

حدود هشتاد سال پیش در یکی از کشورهای اسلامی کسی پیدا شد و قرآن را تلخیص کرد. می گفت چرا این همه آیه درباره صبر، نماز، روزه و زکات آمده است، یک بار ذکر آن ها کافی است. از این رو هر چه آیات با موضوعات مشابه بود را حذف کرد و فقط یک بار آن ها را در کتابی آورد و به عنوان خلاصه قرآن چاپ کرد. در کتابش حتی قصص انبیا، مثل داستان حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل را که در جاهای مختلف قرآن ذکر شده است، خلاصه کرد و فقط یک بار آن ها را نقل کرد. خلاصه، از سی جزء قرآن، هجده جزء آن را حذف کرد. طبیعی بود که این کار به مذاق مسلمانان خوش نیامد و حتی یکی از کشورهای اسلامی چاپ آن را منع کرد. کتاب آسمانی را که کسی خلاصه نمی کند. هر تکراری در آن به مناسبتی است و بر فایده ای خواه معلوم یا نامعلوم است. این کار را به حق باید نهایت نادانی دانست. کسی که بر این خیال است که می تواند این ایده را در میان جامعه اسلامی جا بیندازد البته مجنون است. اگر هم بداند که از عهده این کار برنمی‌آید ولی باز کار خودش را انجام دهد، که در آن صورت جنون او مستحکم تر است.

بنده در جوانی مقاله ای علیه اقدام غیر عاقلانه او چاپ کرده بودم. شبی در کربلای معلی پس از خواندن نماز، شخصی که از مریدان آن فرد بی عقل بود جلوی مرا گرفت و به من گفت: فلانی صاحب آن کتاب را می شناسی؟ من هم گفتم: آری آن بی عقل را می شناسم. می دانست که من مقاله ای در نقد کار ناشیانه او نوشته ام. گفت: نباید این گونه به او بد بگویم و آن شخص فرد محترمی است و فاضل است و بنا کرد به تعریف از او. برای اثبات ادعای خود از من خواست که به خانه اش بروم. شب جمعه ای بود. از حرم امام حسین علیه السلام به سمت حرم حضرت ابالفضل علیه السلام بیرون رفتیم، در خانه اش کتاب های بسیاری نزدیک به دو هزار جلد از افرادی به من نشان داد که مؤید کار او بودند و حتی او را تمجید کرده بودند. من هم گفتم: قرآن هم بارها می فرماید: «وَأَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ؛(6) و بیشتر آن ها تعقل نمی ورزند»، کثرت ملاک نیست. اگر کثرت ملاک بود، انبیا عموماً جزو اقلیت جامعه خود بودند، لذا بر حق نبودند. در حالی که انبیا آمدند و کثرت (جمعیت غالب جامعه) را به دو قسم خوب و بد تقسیم کردند.

«کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فبعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ؛(7) مردم امتی یگانه بودند پس خدا پیامبران را نویدبخش و هشدار دهنده برانگیخت».

در بی عقلی این شخص جای هیچ تردیدی نیست. کتابی را که خدای متعال نوشته است کسی تلخیص نمی کند. خدای متعال البته بهتر می داند که کِی تکرار کند و کِی به اختصار رد شود. تکرار یک اصل است که در فطرت آدمی ریشه دارد. تکرار در موارد بسیاری نه فقط خوب و مؤثر است بلکه پرهیز از آن در زندگی انسان اختلال آفرین است. شما اگر امروز به همسرتان یک گل هدیه دادید، آیا کفایت می کند؟ یا اگر جمله ای محبت آمیز به او گفتید، بس است؟ البته که لازم است این کار خوب را به دفعات و به مناسبت های متوالی تکرار کنید؛ چراکه مایه استحکام رابطه با همسرتان و دوام و بقای آن است. ملاک خوبی و بدی ربطی به کمی و زیادی جمعیت ندارد. خوب خوب است هر چند در اقلیت باشد و بد هم بد است حتی اگر جزو اکثریت باشد.

من به او رو کردم و گفتم از این دو هزار کتاب به نظرت چند نسخه چاپ شده است، اگر از هر کدام هزار نسخه چاپ شده باشد، می شود دو میلیون و اگر دو هزار نسخه از هر کدام بیرون آمده باشد جمعاً به چهار میلیون نسخه می رسد و اصلاً گیریم که از هر کتاب ده هزار تا چاپ شده باشد، بیشتر از این که نیست، در آن صورت جمعاً چهل میلیون نسخه کتاب همه در حمایت از این شخص چاپ شده و به دست مردم رسیده است. شخصی از زعمای کفار ـ که در این محفل نورانی از ذکر نام آن بیزارم ـ کتابی در آرای ضاله خود چاپ کرد که شهرت آن مثل توپ در روزنامه ها پیچید. آن موقع بنده به خاطر دارم که هشتصد میلیون نسخه از کتاب او چاپ شد. اگر ملاک کثرت باشد، خب این شخص که عقاید باطلی دارد و اصلاً مسلمان نیست، نشر کتابش از اقبال بیشتری برخوردار بوده است، پس هرگز نباید فراوانی پیروان کسی را ملاک درستی آرای او دانست.

کاری برای شریک یا با شریک؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ملاک هایی برگزیدند و پس از ایشان، حضرت امیرمؤمنان علیه السلام ادامه دهنده او بودند. ملاک حضرت در دو کلمه «کِتَابَ اَللَّهِ وَعِتْرَتِی؛ کتاب خدا و عترتم» خلاصه می شود. اما متأسفانه امروزه عموماً این ملاک را کنار گذاشته اند و راهی دیگر در پیش گرفته اند. هر کسی در پی جریانی رفته و ملاکی جدا برای خود برگرفته است. بر این اساس است که حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «أَکْدَتِ الْآمَالُ».

جا دارد که تاریخ پیامبر صلی الله علیه وآله را ـ همان گونه که قبلاً هم سفارش کرده بودم ـ بخوانیم، آن هم همه اجزای آن را. مطالعه سرگذشت آن بزرگوار و شیوه و رفتار ایشان، سرمشق خوبی برای ما در برگرفتن راه صحیح زیستن است.

در اطراف ما کسی بود که خدمات بسیاری به شعائر داشت و در مساعدت و دستگیری مردم کوشا بود. بنده هم با او آشنا بودم و مرتب او را می دیدم. حادثه ای در زندگی اش رخ داد که او را منقلب کرد و حتی بر فعالیت های مذهبی اش هم اثر گذاشت. ایشان شریکی داشت که قریب به چهل سال با هم شراکتی بی شائبه و سالم داشتند. اما عاقبت شریک او دستخوش وسوسه های شیطانی می شود و به او خیانت می کند؛ خیانت مالی.

دیدن خیانت، آن هم از دوست و همکاری دیرینه که به او و صداقت و وفایش اعتمادی استوار داشت، او را آزرده کرد و از زندگی و جامعه و ارتباطات گسترده اش با مردم و کمک های مرتبی که داشت دور شد. دیدگاه های مذهبی اش گویی تغییر کرده بود. دیگر از مشارکت در امور مذهبی و شعائر استقبال نمی کرد. بنده که متوجه شکست روحی او شده بودم یک بار موضوع را پیش کشیدم و به او این جمله را گفتم: چهل سال با او کار کردی یا برای او؟ اگر در شراکت هدفت جلب رضایت خدا بود که دیگر جای ناراحتی نیست. کوتاهی از او بوده و نه از تو. اما اگر در این چهل سال به او خدمت می کردی که الآن حق داری از این رویداد این گونه و بلکه بیشتر دلخور شوی. این، در واقع کار خدا بوده است که می خواسته این حقیقت را برای تو برملا سازد و تو را متوجه مقصد و هدف واقعی ات بکند، حال به هر وسیله ای که ممکن شود. اشک از چشمانش جاری شد. متوجه امتحانی شده بود که خدای متعال برای او پیش آورده بود. امتحانی که برای همه ما ممکن است اتفاق افتد.

بعد از هفتاد سال...

پنجاه سال پیش یا بیشتر مطالبی درباره یکی از شخصیت های سیاسیِ وقت، روزنامه های جهان را پر کرده بود. باز در این مجلس نورانی خوش ندارم نام او را ببرم. آن شخص سیاسی که فعالیت های سیاسی اش بازتاب گسترده ای در مطبوعات جهان داشته است، مسلمان هم نبوده و بر آیین کفر بوده است. آیا سزاوار است از چنین شخصی که هر چند در جهان اثرگذار بوده است، ولی فعالیت هایش خالی از جنبه های منفی و مخرّب هم نبوده این گونه تجلیل شود و این همه گسترده درباره او در روزنامه ها بنویسند؟! از آن سو درباره رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله که هزار و چهارصد سال است جهان را با تعالیم انسان‌ساز و سعادت‌بخشش متحول کرده است به این انبوهی و گستردگی ننویسند.

روایتی از امام محمد باقر علیه السلام درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده است که در مجامع حدیثی از جمله کتاب جامع الأحادیث هم آمده است که در اینجا با پرهیز از ذکر جزئیات آن فقط نقل می کنم که یکی از همسران پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به او ـ نستجیر بالله ـ نسبت فجور داد: «اتهمته بالفاحشة؛ به او تهمت فحشا زد». پناه به خدا رسول گرامی خدا، حائز مقام عصمت الهی ـ که از هر خطا و حتی ترک اولی هم منزه و مبری است ـ کجا و این نسبت ناروا کجا؟ بگذریم، مهم آنکه حضرت نه او را تنبیه کرد و نه زد و نه طلاق داد و نه حبس کرد. امروزه هستند کسانی که خانم خود را طلاق می دهند، فقط به دلیل آنکه تصور می کند به آن ها توهین کرده است. تازه آن هم محل شک است و مستلزم تحقیق. برای همین است که این همه بر مطالعه زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله اصرار می کنم.

پیرمردی بود که قریب به نود سال عمر کرده بود. خدا بیامرز، شاید هفتاد سالی از ازدواج او می گذشت. می گفت: در همان اوایل ازدواج از دهانم در رفت و حقیقتی را به همسرم گفتم. هفتاد سال از زندگی مشترک ما گذشت و هرگاه دلخوری و جر و بحثی میان ما درمی‌گرفت، خانم آن سخن مرا به رخم می کشید و می گفت تو همان بودی که چنین گفتی و... . این شیوه زیستن قطعاً از تبعات دور شدن از سیره رسول گرامی خدا صلی الله علیه وآله و همان سخن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که پس از شهادت پدر بزرگوارش فرمود: «أَکْدَتِ الْآمَالُ؛ امید و آرزو از جامعه رخت بست».

آیا خوبی کردن، دیگران را بدعادت می کند؟

آرزوی مورد انتظار حضرت صدیقه سلام الله علیها این بود که افراد جامعه همبسته و یکدل شوند، زن با شوهر مدارا کند و مرد با همسرش خوش رفتار باشد، بنیاد خانواده محکم باشد و روابط خانوادگی، پسر و پدر و زن و مرد، محکم و استوار، حتی حکومت با مردم و مردم با یکدیگر با سعه صدر و خویشتنداری رفتار کنند اما جامعه مسیری دیگر برگزید. افرادی که در روزگار حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله هم بودند، رشته امور جامعه را به دست گرفتند و به مسیری دیگر سوق دادند، قرآن کریم علاوه بر سوره ای مفصل به نام المنافقون در جاهای مختلف از آن ها دادِ سخن داده و از ویژگی های ناپسند آن ها پرده برکشیده است.

منافقان البته جزو کفار نیستند؛ زیرا در میان مسلمانان و همانند آنان زندگی می کردند و همچو دیگر مسلمانان شهادتین را بر زبان جاری کرده بودند، با پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نماز می خواندند و روزه می گرفتند اما چه سود که در دل کافر بودند و هیچ یک از اینها را باور نداشتند. همان گونه که در تعریف مشهور از منافق گفته اند: «یُظهِر الإسلام ویُبطِن الکُفر؛ اسلام [خود] را آشکار و کفر [خویش] را پنهان می کند».

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از باطن این عده البته آگاه بود. اما به روی خود نمی آورد و با آن ها مدارا می کرد. چقدر به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بد گفتند و در حضور او یا پشت سر او بدگویی کردند و چه مشکلات بسیاری که برای او خلق کردند! اما پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله گذشت می کرد.

امروزه خیلی ها می گویند اگر گذشت کنیم دیگران بدعادت می شوند. آیا پیامبر بلد نبود که گذشت می کرد؛ آن هم در برابر منافقان؟ عقل کل و فهم کامل از آنِ پیامبر خدا صلی الله علیه وآله است و این گونه نسبت ها البته از ساحت منزه او دور است. کمال انسانیت و فضیلت را می توان در رفتار او یافت. پس ما هم باید از او پیروی کنیم و گذشت کنیم و نگران بدعادت شدن دیگران نباشیم. در این میان اگر هم کسی بدعادت شد که شد، ما را چه باک. ما به رفتار درست خود ادامه می دهیم. باشد که روزی منتبه گردد و از رفتار نادرست خود دست بکشد. به هر حال هستند افرادی که از رفتار خوب ما درس بگیرند. در لابه‌لای اصحاب بسیار حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله، ابوذر و مقداد و عثمان بن مظعون و عمار و سلمان هم بودند و در کنار منافقان پرورش یافتند و بالیدند و به مقام های والا دست یافتند.

طرف می گوید اگر با خانمم مدارا کنم و بر او آسان بگیرم، بد بار می آید. خب، ایراد از اوست که بد بار می آید از کجا معلوم که آسان‌گیری‌ها و مدارا کردن ها تأثیر مثبت نداشته باشد؟ حتی اگر هم استفاده بد بکند، آخر روزی از رو می رود و بر سر راه می آید. اینها همه آرزوهای از دست رفته است که حضرت درباره آن ها به یک سخن فرمود: «وَأَکْدَتِ الْآمَالُ».

این صفات پسندیده پیامبر آموختنی است و دیگران را هم باید تشویق کرد که به سوی آن ها بگرایند و به شیوه رسول خدا صلی الله علیه وآله عمل کنند. اگر این آگاهی ها به گوش مردم جهان رسید، «الْبَلَاغُ الْمُبِینُ» که در قرآن آمده است محقق می گردد.

در فرصت کوتاه زندگی درخشان رسول خدا صلی الله علیه وآله، به ویژه ده سالی که پس از هجرت شریفشان گذشت، چه جنگ ها و مشکلاتی که از سر گذرانیدند! ده ها جنگ دفاعی پیش آمد و حضرت سریّه هایی (گروه های دفاعی) می فرستاد که دشمن متهاجم را عقب بنشانند. عمده این مشکلات را پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و حضرت امیرمؤمنان علیه السلام و جمع قلیلی از مسلمانان متحمل شدند اما کم کم بر شمار مسلمانان افزوده شد.

هر چند منافقان هم در میان مسلمانان می زیستند و هر از گاهی مشکلی نو برای پیامبر صلی الله علیه وآله و مسلمانان پیش می آوردند، با این همه اسلام رفته رفته گسترش یافت و بر شمار مسلمانان روز به روز افزوده می شد و از سرزمین های دور و نزدیک به اسلام روی می آوردند. همه این دستاوردها حاصل اخلاق کریمانه و پر گذشت پیامبر صلی الله علیه وآله است. اخلاق فقط خوش برخوردی نیست. از اخلاق است اگر کسی به شما توهین کرد او را تحمل کنید و جواب او را ندهید، حتی اگر نسبت دروغ به شما دهد. مگر امیرمؤمنان صلوات الله علیه نبود که سال ها بر منابر ـ نستجیر بالله ـ او را لعن می کردند، تا جایی که علامه امینی در کتاب الغدیر آورده است که شمار منابری که بر فراز آن ها حضرت را لعن می کردند «سبعون ألف منبر وعشرة؛ بر روی هفتاد هزار منبر و ده تا هم بیشتر».

سال ها، هر هفته آن حضرت لعن می شد. پناه بر خدا! معاویه سال ها دستور داده بود که این سنت شوم بر منابر اجرا شود و در همه نقاط تحت فرمانش انجام شد. حضرت امیرمؤمنان این مطلب را از پیش گفته بود و چنین سفارش کرده بود: «وَإِنَّهُ سَیَأْمُرُکُمْ بِسَبِّی وَاَلْبَرَاءَةِ مِنِّی فَأَمَّا اَلسَّبُّ فَسُبُّونِی فَإِنَّهُ لِی زَکَاةٌ وَلَکُمْ نَجَاةٌ وَأَمَّا اَلْبَرَاءَةُ فَلاَ تَتَبَرَّءُوا مِنِّی؛(8) آری او شما را به ناسزا گفتن به من و بیزاری جستن از من فرمان می دهد. پس [در آن هنگام باکی نیست] مرا ناسزا گویید؛ زیرا قدر مرا فرا می کشد و مایه رهایی شماست. اما مبادا از من بیزاری جویید».

امیرمؤمنان جانشین بلافصل رسول خدا صلی الله علیه وآله و خلیفه معین شده از سوی خداست، که اگر او را از حقش باز نمی داشتند، دنیا گلستان می شد. حضرت امیرمؤمنان در این باره فرموده اند: «وَلَو أنّ الأمَّة منذ قَبَضَ اللّٰهُ نَبِیَّه اتّبعُونی وأطاعُونی لأکَلُوا مِن فَوقِهِم ومِن تحتِ أرجُلِهِم [رَغَداً إلیٰ یَومِ القِیامةِ]؛(9) اگر امت [اسلام] پس از آنکه خدای متعال پیامبرش را قبض روح کرد از من پیروی می کردند و مرا اطاعت می نمودند، از بالای سر و از زیر پاهایشان [همچنان تا روز قیامت به خوشی و خرمی] می خوردند».

امیرمؤمنان علیه السلام به فرموده قرآن نفس رسول الله صلی الله علیه وآله است؛ از این رو می باید که چنین باشد. اخلاق او همان اخلاق رسول خدا صلی الله علیه وآله بود.

از صفر می توان شروع کرد

کتاب مبسوطی را در تاریخ ورق می زدم. فقط پنج خط از آن درباره رسول خدا صلی الله علیه وآله بود. در کتابی که مجموع خطوطش از هفتاد هزار می گذرد، فقط پنج خط راجع به زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است. خب نویسنده آن مسلمان نبوده است و شاید نباید انتظاری جز این از او داشت، اما مسلمانان را چه شده است که تألیفات آن ها درباره پیامبر صلی الله علیه وآله اندک است.

امروزه که وسایل ارتباط با مردم جهان فراوان شده و صدای ما به راحتی به گوش همه می رسد، نباید به «خذلان» رسول خدا صلی الله علیه وآله راه بدهیم. دفاع کنیم، تبلیغ کنیم و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را به مردم دنیا معرفی کنیم. اگر غیر این باشد یا اگر با دیدن ناملایمات و توهین ها زود پا پس بکشیم، در حق رسول خدا صلی الله علیه وآله کوتاهی کرده ایم. برای این کار حتی شایسته است مشکلات را پذیرا شویم و در کار خود محکم باشیم و مشکلات را تحمل کنیم. اینها همه بخشی از کار است. اگر اندکی تلاش کنیم، می توانیم صدای خود را به جهانیان برسانیم. هنوز قاصر، یعنی کسی که هدایت را درنیافته و حقیقت بر او معلوم نشده است در جهان فراوان است. رساندن حقیقت و راهنمایی اینها، البته وظیفه عموم ماست.

هنوز در جهان، حتی در کشورهای اسلامی هستند جوانانی که با مسائل اسلام و حقیقت آن ناآشنا هستند. چرا این همه جوانان در کشورهای اسلامی از حیث اعتقادی و ایمانی سست‌باور می شوند و از دست می روند؟ این مسئولیت بر دوش همه ماست، اگر ما رفتار و عملکرد مناسب داشتیم وضع جور دیگری بود. مقداری از مسئولیت هم به دوش آنهایی است که می توانستند تبلیغ کنند اما نکردند، گرچه با قرض گرفتن و به مشقت افتادن و تحمل مشکلات باشد، اما ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. می توان از صفر شروع کرد.

حسینیه مان را با صد تومان ساختیم

چند سال پیش کسی نزد من آمد و داستان جالبی از مرحوم اخوی نقل کرد. گفت: من از شهر خودمان به قم آمدم و خدمت ایشان رسیدم، از من پرسید آیا در شهرمان حسینیه داریم. من هم گفتم: خیر. فرمود: چرا؟ گفتم: پول نداریم. از جیب خود یک اسکناس صد تومانی در آورد و به من داد. قصه شاید به چهل سال پیش برگردد. خنده ام گرفت. فکر کردم شوخی می کنند. گفتم حاج آقا با این پول ها که نمی شود حسینیه ساخت. گفت: این پول، بقیه اش هم به همت شما بسته است. اتفاقاً همان صد تومان مقدمه ای شد برای ساختن حسینیه، دیگران کمک کردند و چند سالی نگذشت که حسینیه ای در شهرمان بنا کردیم. در دیدار بعدی که سراغ حسینیه را از من گرفت، به او عرض کردم که با همان صد تومان حسینیه مان را راه انداختم و الآن میلیاردها ارزش دارد.

یکی از اهل باطل کتابی نوشت و هشتصد میلیون نسخه از آن چاپ شد. مُرد و کتابش هم با او رفت.

الگو گرفتن از حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله برای مشکلات دنیای امروز

کلمه خوب، یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سیزده معصوم دیگر علیهم السلام همه نور واحدند. از خذلان حضرت جداً باید برحذر باشیم. خذلان به این معنی است که در نصرت حضرت کاری از دست ما برآید و نکنیم. چرا دنیا این همه در منجلاب فرورفته است؟ متأسفانه حتی کشورهای اسلامی هم از این فساد و جنگ و خونریزی در امان نبوده اند. اگر نکته های درخشان زندگی پیامبر صلی الله علیه وآله به مردم جهان نشان داده شود، نه فقط کشورهای اسلامی بلکه بلاد غیر اسلامی هم به اسلام علاقه‌مند خواهند شد. در طی ده سال حکومت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله یک کشته سیاسی گزارش نشده است.
 
چندی پیش به من گفتند: در فلان کشور اسلامی طی ده سال فقط یک نفر به دلایل سیاسی کشته شده است. گفتم: باز هم جای تحسین دارد. اما در حکومت پیامبر صلی الله علیه وآله یک نفر هم به دلایل سیاسی کشته نشده است. بماند در برخی کشورهای اسلامی سالیانه افزون بر هزار نفر به خاطر مسائل سیاسی جان می دهند. آن هم کشورهایی که منتسب به آیین رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند و ظاهراً از او پیروی می کنند، نه اینکه پیرو ادیان مسیحیت یا یهود و زرتشت باشند.

این مسئولیت بر عهده همه ماست. باید از صفر شروع کنیم و خسته هم نشویم. از مشکلات هم هراسی به دل راه ندهیم. بهترین سرمشق خودِ رسول خدا صلی الله علیه وآله است. قرآن کریم فرموده است: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛(10) قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست».

هر گوشه از زندگی پیامبر صلی الله علیه وآله در خور آموختن است، سراسر درس است و انباشته از نکته های مهم که به کار همگان می آید. همین موضوع (نداشتن کشته سیاسی) از ویژگی های فاخر حکومت ایشان است. این ویژگی برای همه کشورها در خور تقلید است. چگونه می شود به این رسید؟ فقط با گذشت. بارها کسانی به حضرت توهین و تعدی کردند و حضرت از آن ها گذشت کرد. اصولاً در جامعه اسلامی هر مخاصمه ای اگر با صلح پایان نگیرد، به قضاوت منتهی می شود. قرآن هم در برتری صلح فرموده است: «وَالصُّلْحُ خَیْرٌ؛(11) سازش [کردن] البته بهتر است».

با این راهکارها آرامش و ثبات در جامعه اسلامی حکمفرما می شود. در حکومت آن حضرت دیده نشد که کسی از گرسنگی و تشنگی تلف شود.

در مقابل، تاریخ اسلام چه حکمرانان بسیاری به خود دید که به دروغ خود را خلیفه پیامبر صلی الله علیه وآله نامیدند و چه ظلم ها و فسادهایی که راه انداختند! خلفای جائر بنی عباس و بنی امیه از این دسته اند، بسیار در تاریخِ حاکمان این دوره ها، درباره عسر و مشقت حاکم بر زندگی مردم آمده است که «ماتوا جوعاً؛ از گرسنگی جان دادند». ابوذر غفاری نمونه ای از آنهاست که تاریخ نوشته است در تبعید از گرسنگی جان داد، در حالی که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که چه بسا مسلمانان در دشواری و نداری بیشتری به سر می بردند چنین گزارش هایی در تاریخ نیامده است. این مطالب را باید به مردم دنیا رساند.

از دیگر مشکلات دشواری که امروزه گریبانگیر بشر است، مسئله زمین و خرید و فروش آن است. اسلام مالکیت زمین را از آنِ خدا می داند و در مرحله بعد برای کسی است که آن را آباد می کند. «الأرض لله ولمن عمّرها». ترویج این حکم، گذشته از وظیفه بودن، تبلیغ حقایق اسلام است که از نظر مردم جهان عموماً پوشیده مانده است. حقایق بلند و معارف عمیق اسلام جذب‌کننده دل های بیدار است، اما متأسفانه امروزه در کشورهای اسلامی می بینیم که بسیاری از این حقایق مغفول مانده است. کسی بود که از کشورهای خارجی گزارش می کرد که چهار کشور را گشته بود و یک وجب بدون سبزه در آن نیافته بود؛ منظور آنکه آباد و سرسبز بودند. در حالی که اسلام مبلّغ آبادگری و آبادانی است، اما در عمل سرزمین های اسلامی از این مسائل بسیار دورند.
 
آشنایی مردم جهان با حقایق دین اسلام وظیفه همه ماست، از علما و مسئولان فرهنگی و دانشگاهی تا همه اقشار دیگر جامعه باید در این باره بنویسند و بگویند و نشر دهند، تا بازتاب سخنان آن ها در دنیا بپیچد. امروزه که به مدد شبکه های ماهواره ای ـ که مسلمانان هم از آن ها بی بهره نیستند ـ کار تبلیغ آسان تر شده است. پس چرا این همه کاهلی در این زمینه دیده می شود؟

مسکن، مشکل نخست زائران اربعین

اما درباره اربعین دو سخن باقی مانده است. شاید حدود شصت سال پیش یا بیشتر در کربلا ـ که در آن زمان سن من پایین بود ـ در یکی از سال ها آمار زائران اربعین حسینی را یک میلیون نقل کردند. آن زمان تازه ماشین ها آمده بودند و مردم اکثراً با چهارپا به زیارت می آمدند. بسیاری هم برای بردن اجر پیاده روی، پیاده روانه کربلا می شدند. این در حالی است که جمعیت آن روز کربلا به پنجاه هزار نفر نمی رسید. امروزه هم شهر کربلا توسعه یافته هم دیگر شهرها بزرگتر شده اند. جمعیت مردم هم بیشتر شده است به گونه ای که در زیارت مقدس اربعین، پانزده میلیون و بیست میلیون شرکت می کنند. طبیعی است که این سیل جمعیت، خدمت و امکانات کافی می طلبد و فراهم آوردن آن کار دشواری است. تلاش های مردمی در این زیارت گسترده است. سازمان ها و مؤسسات بسیاری هم در آن شرکت می کنند. اما باز هم کافی نیست. دو مشکل در زیارت اربعین همچنان به وضوح مشهود است: یکی مسکن و دیگری وسیله ایاب و ذهاب.

در خصوص مسکن آنهایی که در ایام اربعین به زیارت کربلا مشرف شده اند نقل می کنند ـ و البته در عکس هایی که به بنده نشان دادند هم مشهود بود ـ که در اطراف کربلا بسیاری افراد با زن و بچه بر روی زمین خوابیده اند. خب، این وضع در خور زائر امام حسین علیه السلام نیست و برای حل تأمین مسکن کافی برای زائران چاره ای باید اندیشید. این مشکل هم، متوجه فرد خاص یا گروه خاصی نیست. مردمان آن سرزمین تلاش فراوانی در تأمین مسکن و حتی خوراک و مایحتاج زوّار کرده اند. اما هنوز مساعدت هایی لازم دارند. در گام نخست این مسئولیت بر عهده حکومت ها و در درجه بعدی، تجار و در مرحله آخر عوام و فقرا و مردم معمولی است. کسانی که توانایی مالی چندانی ندارند هم می توانند به صورت گروه های مثلاً ده نفره و بیست نفره جمع شوند و خانه ای برای سکونت زوّار در کربلا یا اطراف آن بخرند.
 
در این مورد هم، مثل خیلی امور خیر دیگر، حاشیه های بی مورد خیلی از مردم را از مشارکت دلسرد می کند. بعضی ها می گویند که نمی شود اعتماد کرد و ممکن است پول ها را بخورند و از این حرف ها. حالا در هزار نفر ممکن است چند نفر هم این جوری از آب در بیایند. اما برای چهار نفر بی نماز در مسجد را نمی بندند. آیا به خاطر چهار مورد تصادف درست است که دیگر کسی سوار ماشین نشود؟ اگر چهار نفر آدم باسواد استفاده بدی از سواد خودشان کردند آیا رواست که بچه هایمان را از درس و تحصیل علم باز داریم؟ البته خیر، ممکن است بعضی ها سوء استفاده کنند، اما خیلی کم هستند و نباید که درِ معروف را به خاطر سوء استفاده بعضی نفرات بست. اینگونه برداشت ها هیچ یک ملاک نیست. ملاک همان است که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند. تلقین هایی را که مردم بر پی ارتکازشان بر موضوعی به یکدیگر تلقین می کنند نمی توانیم ملاکی برای تصمیم گیری های خود برگزینیم. اسلامِ پیامبر صلی الله علیه وآله جور دیگری است و این گونه تصورات در آن راه ندارد.

پاره ای ملاحظات در زیارت اربعین

مطلب در خور عنایت و توجه دیگر، موضوع وسیله مجانی است. موضوع تأمین خورد و خوراک هم که از اساسی ترین مسائل در این مراسم میلیونی است. البته نباید تصور کرد که حاضران در این مراسم نیاز مادی به این گونه خدمات دارند. چه بسا میلیاردر هم در میان آن ها باشد و دوست داشته باشد از باب تبرّک و تیمّن غذایی در آن مواکب بخورد. خوردن ذره ای از غذای امام حسین علیه السلام برای مشتاقان آن حضرت مایه افتخار است. پس این تصور که غذا را باید به دست فقرا رسانید و میان غنی و فقیر و محتاج و بی نیاز فرق گذاشت اندیشه نادرستی است.

از مطالعه روایات هم می توان به این موضوع پی برد. در روایات مربوط به عقیقه آمده است که آن را به میان همه اعم از فقیر و غنی قسمت کنید. هر چند مواردی مثل زکات به فقرا اختصاص دارد یا سهم سادات از خمس مخصوص فقرای سادات است. آن به جای خود. همه بر اساس دلیل است، ولی در کل، صدقات به فقرا اختصاص ندارد. پیامبر صلی الله علیه وآله خود به شخصه هم به فقرا و هم به اغنیا می دادند.

این مطالب همگی در خور نشر است. جوانان عزیز باید این دست مطالب را بر روی شبکه های مجازی و ماهواره ها قرار دهند. در یکی از موارد حضرت به سه تن از منافقان ـ که در اینجا خوش ندارم نام آن ها را ذکر کنم ـ صد تا شتر دادند. در یکی دیگر از نوشته هایم فهرستی از این کارها به دست داده بودم. شتر در آن روزگار حکم ماشین در زمانه ما را داشت. گذشته از آنکه شتر اگر ماده باشد، شیر هم می دهد، ولی ماشین مولّد نیست و فقط مصرف کننده است. سالی یک بار موی شتر را می چیدند که ارزش مالی بسیاری داشت چیزی مثل پول بود. حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله صد تا شتر را که اگر ردیف شوند قطاری به طول چندصد متر می شود به چند تن از منافقان داد و آن هم به فرموده حضرت امیر علیه السلام فقط برای همدلی و به دست آوردن دل آن ها تا کارشکنی نکرده و در امور جامعه اخلال ایجاد نکنند. آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اشتباه می کردند؟! البته خیر. پس ما نیز رواست اگر به برخی پول بدهیم تا کارهایمان جلو بیفتد و در امورمان تسهیل ایجاد شود. اینها عین تعقل است و از آرزوهایی است که انتظار می رفت بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله ادامه یابد، اما از میان رفت.

از این رو خوب است که برای رفت و آمد زائران وسیله های نقلیه ای اجاره کرد. حالا برخی دارند که فبها المراد، اما آن ها که از مکنت مالی برخوردار نیستند و می توانند قرض کنند چه اشکالی دارد که قرض کنند و این خدمت مهم را انجام دهند. الحمدلله کسانی را می شناسم که به این مطلب توجه داشته اند، هر سال ماشین هایی را برای رساندن زائران تهیه می کنند. کسی هم بود که نزد من آمد و گفت که شصت میلیون تومان از این راه مقروض شده است. من به او گفتم که اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است. الآن باید تلاش کند و آن را جبران سازد. سال بعد که او را دیدم گفت بحمدالله همه آن بدهی را پرداخته است.

کسی ندارد، قرض کند. چند نفری با هم ماشین اجاره کنند هر فردی در حد وسع خود، یکی یک ماشین، دیگری دو ماشین و... کسانی که می توانند هواپیما اجاره کنند. بسیاری هم نمی توانند با ماشین مسافرت کنند و حتماً باید سوار هواپیما بشوند. خلاصه باید فرهنگ سازی شود و این مسائل جزو تلاش های مردم شود. اگر اجرا شود، این آرزوها خرده خرده عملی می گردد. توجه کنیم گرفتار «وَأَکْدَتِ الْآمَالُ» نشویم تا به خذلان رسول خدا صلی الله علیه وآله و امام حسین علیه السلام دچار نشویم.

گستره گسترده خذلان

در روایت آمده است که حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله برای امام حسین علیه السلام هنگامی که چند سالی بیشتر عمر نداشتند دو دعا فرمودند. اول اینکه خدایا هر که حسین را یاری کند یاری اش کن، و دیگری هر که حسین را خذلان کند، تو نیز او را خذلان کن. خذلان همان گونه که در این نوشتار ـ و دیگر جاها به مناسبت ـ بیان شده است، امتناع از یاری حضرت معنی می دهد. نصرت حضرت امام حسین علیه السلام هم در یک مورد و دو مورد نیست. تهیه وسایل آمد و شد زائران آن حضرت از مصادیق عمده یاری ایشان است. حال اگر کسی از عهده این کار برآید و بتواند ایشان را این گونه نصرت کند، اما نکند ـ البته در شمار خاذلان حضرت قرار گرفته است ـ یعنی کسی بتواند وسیله ای تهیه کند، یا در تهیه وسیله ای برای تردد زائران سهیم شود ولی نکند از این دسته است. همچنین آن عده که با قرض می توانند این کار را بکنند، اما جدی نگیرند و انجام ندهند، باز در شمار خاذلان حضرت هستند، حتی اگر برای پرداخت بدهی خود مجبور به بدهکار شدن های مجدد شوند. تا این اندازه خذلان حضرت گسترده است، همان طور که نصرت ایشان دامنه وسیعی دارد.

سخن آخر

نتیجه بحث ما به دو کار مهم در خصوص بهتر اجرا کردن مراسم اربعین منتهی شد. یکی موضوع تأمین اسکان زائران اباعبدالله علیه السلام است، که حکومت ها به دلیل گستردگی منابعشان نقش پررنگ تری در تأمین آن دارند و در جایگاه بعدی تجّار قرار دارند. شاید در کشور ما چندان متعارف نباشد، اما در جاهای دیگر هستند کسانی که حتی تا چند هواپیما هم در اختیار دارند. چه اشکالی دارد که در این چند روز موسم اربعین آن ها را در اختیار زائران اباعبدالله علیه السلام قرار دهند.

دیگر اینکه توجه داشته باشیم که این خدمت ها لزوماً برای افراد فقیر و نیازمند نیست. پیر و درمانده هم زیاد هستند که مساعدت های ویژه ای می طلبند. خدای متعال برای همه خداست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و حضرت امام حسین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها و دیگر ائمه اطهار علیهم السلام برای همه هستند. تا محرم و صفر آتی ده ماه دیگر مانده است. تا آن هنگام هم به برکت اهل بیت علیهم السلام ان شاء الله بدهی ها پرداخت شده و بر دارایی ها افزوده گشته است. همه ـ کم و بیش ـ بکوشیم که سهمی افزون تر و موفقیتی بیشتر در این مراسم برای خود رقم بزنیم. مهم همین کوشش است. «کُلُّکُمْ فِی اَلْأَجْرِ سَوَاءٌ». یکی ده کیلو طلا می دهد، یکی سیصد گرم طلا و دیگری سی گرم. هر فردی به تناسب دارایی و توانایی اش خدمتی می کند؛ لذا اجر به تناسب افراد نسبی است.

تسهیل در ازدواج جوانان

امر مهمی که نمی توان از آن گذشت ازدواج جوانان است. اهمیت این موضوع بسیاری از موضوعات دیگر را تحت الشعاع خود قرار می دهد و نمی توان بی تفاوت از آن گذشت. کسانی که پسر یا دختر جوانی دارند، حال در هر شرایطی که باشد، چه دانشجو یا حوزوی و چه مدرسه ای برای تسهیل ازدواج آن ها کوشش کنید، حتی اگر در این راه متحمل پاره ای مشکلات شوید. مشارکت در این امر، از ارجمندترین و ضروری ترین امور جامعه است؛ لذا می سزد هر کسی بخشی از مخارج ازدواج دختر یا پسری را بر عهده بگیرد.

دختر خانم های عزیز هم پس از ازدواج تصمیم بگیرند که شوهرهای خود را تحمل کنند، از توقعات خود قدری بکاهند، تحمل و سازش وظیفه زوجین است. هر دو باید در تسهیل امور زندگی و استقرار آرامش در خانواده بکوشند تا از این رهگذر در آینده جامعه ای پایدارتر و سالم تر داشته باشیم. جز این نمی توان زمانه اکنون را که از مشکلات و گرفتاری ها آکنده است به سلامت از سر بگذرانیم.
 
«وصلّی الله علی محمد وآله الطاهرین»
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج20، ص98.
2. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، (چ: قم، نشر الهادی)، ص636 و منابع دیگر.
3. دعائم الاسلام، (چ: قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام)، ج1، ص244.
4. «وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و البته تو را اخلاقی عظیم است» (سوره قلم، آیه 4).
5. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص6.
6. سوره مائده، آیه 103.
7. سوره بقره، آیه 213.
8. نهج البلاغه، خطبه57.
9. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، (چ: قم، نشر الهادی)، ص636 و منابع دیگر.
10. سوره احزاب، آیه 21.
11. سوره نساء، آیه 128.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.